فارن‌افرز: تسلط ایران بر چرخه سوخت هسته‌ای قابل نابودی نیست

کد خبر: 1369533

نشریه آمریکایی «فارن افرز» روز چهارشنبه در گزارشی بر پیشبرد روند دیپلماتیک برای توافق با ایران بر سر برنامه هسته‌ای این کشور تأکید کرد.

فارن‌افرز: تسلط ایران بر چرخه سوخت هسته‌ای قابل نابودی نیست

یک نشریه آمریکایی در گزارشی نوشت آمریکا با بمباران سایت‌های هسته‌ای ایران تنها چند ماه برنامه هسته‌ای این کشور را به تأخیر انداخت اما تسلط ایران بر چرخه سوخت هسته‌ای نابودشدنی نیست.

گروه بین‌الملل خبرگزاری فارس، نشریه آمریکایی «فارن افرز» روز چهارشنبه در گزارشی بر پیشبرد روند دیپلماتیک برای توافق با ایران بر سر برنامه هسته‌ای این کشور تأکید کرد.

در این گزارش آمده است: «برای سومین بار در چهار دهه گذشته، جنگنده‌ها تلاش کرده‌اند برنامه هسته‌ای یک کشور خاورمیانه‌ای را با بمباران متوقف کنند. آخرین تلاش با حمله هوایی اسرائیل به ایران در ۱۳ ژوئن (بامداد جمعه 23 خرداد) آغاز شد. سپس، در ساعات اولیه صبح ۲۲ ژوئن، هفت بمب‌افکن مخفی‌کار B-2 نیروی هوایی آمریکا بمب‌های نفوذگر عظیم ۳۰,۰۰۰ پوندی را بر روی مستحکم‌ترین سایت‌های هسته‌ای ایران پرتاب کردند. اهداف اصلی ایالات متحده تأسیسات غنی‌سازی عمیقاً مدفون در فردو و نطنز و همچنین یک مرکز فناوری هسته‌ای در اصفهان بودند».

واشنگتن این مأموریت، که «عملیات چکش نیمه‌شب» نامیده شد، را موفقیتی بزرگ اعلام کرد؛ رئیس‌جمهور دونالد ترامپ گفت که تأسیسات «کاملاً و به طور کامل نابود شده‌اند». اما واقعیت بسیار نامطمئن‌تر است. آژانس بین‌المللی انرژی اتمی (IAEA)، که بر رعایت پیمان منع گسترش تسلیحات هسته‌ای نظارت دارد، از دسترسی به حدود ۴۰ مایلی تأسیسات آسیب‌دیده منع شده و نتوانسته میزان خسارت به سالن‌های زیرزمینی در فردو و نطنز را بررسی کند. وزارت دفاع آمریکا بعداً ادعاهای ترامپ درباره مقیاس تخریب را تعدیل کرد و اذعان داشت که از محل ذخیره اورانیوم نزدیک به درجه تسلیحاتی ایران اطلاعی ندارد.

حملات آمریکا برای نابودی ذخایر اورانیوم ایران ناکام بود

شواهد غیرمستقیم قوی نشان می‌دهد که پیش از بمباران آمریکا، تهران مواد هسته‌ای و مجموعه‌های سانتریفیوژ پیشرفته مورد استفاده برای غنی‌سازی اورانیوم را از سایت‌های هدف تخلیه کرده بود. تصاویر ماهواره‌ای تجاری فعالیت قابل‌توجه کامیون‌ها را در سایت فردو در روزهای منتهی به حمله ۲۲ ژوئن نشان داد. طبق اطلاعات ارائه‌شده توسط مقامات نظارتی ایران به آژانس، پس از بمباران هیچ افزایش قابل‌توجهی در سطح تشعشعات در مناطق اطراف تأسیسات هدف ثبت نشد، که نشان می‌دهد حملات احتمالاً در نابودی ذخایر اورانیوم ناکام بوده‌اند. به احتمال زیاد ایران هنوز بخش زیادی یا حتی تمام ذخایر اورانیوم غنی‌شده پیش از حمله خود را حفظ کرده است—به گفته برخی تخمین‌ها، به اندازه‌ای که برای ساخت تا ده بمب هسته‌ای کافی باشد.

حمله آمریکا انگیره برای دستیابی به سلاح هسته‌ای را تقویت کرد

اما حتی اگر حملات بمباران خسارت قابل‌توجهی به سایت‌های هسته‌ای ایران وارد کرده باشند، تاریخ نشان می‌دهد که تخریب زیرساخت‌های سطحی به ندرت امنیت پایدار به همراه دارد. حملات ممکن است توانایی یک کشور در حال توسعه هسته‌ای را به طور موقت عقب بیندازند، اما معمولاً انگیزه آن کشور برای دستیابی به تسلیحات هسته‌ای را تقویت می‌کنند. دولت ترامپ، مانند اسرائیل پیش از آن، ظاهراً گرفتار «تله بمب هوشمند» شده است—اعتماد اشتباه به قدرت تسلیحات هدفمند برای متوقف کردن دستیابی به توان هسته‌ای یا حتی ایجاد فروپاشی رژیم.

واقعیت محتمل‌تر این است که عملیات چکش نیمه‌شب صرفاً برای دولت ترامپ زمان خریده است—زمانی که باید برای مذاکره در مورد راه‌حل استراتژیک بلندمدت برای جلوگیری از هسته‌ای شدن ایران استفاده شود، راه‌حلی که دولت به اشتباه فکر می‌کند قبلاً به آن دست یافته است.

بازدارندگی هسته‌ای

حملات نظامی مستقیم به برنامه‌های هسته‌ای برای از بین بردن توانایی یک کشور برای ساخت سلاح هسته‌ای با تخریب زیرساخت‌های حیاتی، کشتن پرسنل کلیدی یا محدود کردن ظرفیت آن کشور برای مونتاژ یک دستگاه طراحی شده‌اند. اما توانایی فیزیکی تنها نیمی از چیزی است که در فشار برای هسته‌ای شدن نقش دارد. ساخت یک بازدارنده هسته‌ای به اراده سیاسی عظیمی نیاز دارد. تحقیقات نشان می‌دهد اگرچه بمباران برنامه هسته‌ای یک کشور ممکن است توانایی فیزیکی آن را برای ساخت بمب به طور موقت کاهش دهد، چنین حمله‌ای تقریباً همیشه باور آن کشور را تقویت می‌کند که ساخت تسلیحات هسته‌ای برای بقای آن ضروری است.

حمله اسرائیل به رآکتور هسته‌ای الکبار

طرفداران حملات متعارف به برنامه‌های هسته‌ای به بمباران اسرائیل در سال ۲۰۰۷ به رآکتور الکبار سوریه اشاره می‌کنند. این حمله به نظر بسیار مؤثر بود. الکبار، یک رآکتور مخفی تولید پلوتونیوم که بر اساس طراحی کره شمالی ساخته شده بود، پیش از عملیاتی شدن تخریب شد و پس از آن سوریه دیگر تلاشی برای دستیابی به تسلیحات هسته‌ای نکرد. اما الکبار استثنایی است که قاعده را ثابت می‌کند. موفقیت این عملیات به عواملی وابسته بود که بعید است تکرار شوند. رآکتور به طور کامل وارداتی بود و سوریه فاقد تخصص داخلی برای بازسازی مستقل آن بود، که برنامه هسته‌ای‌اش را به شدت وابسته به کمک خارجی کرد. این وابستگی توانایی سوریه برای بازسازی برنامه را به شدت محدود کرد؛ پس از حمله، نظارت بین‌المللی افزایش یافت و رهبران سوری نمی‌توانستند اجزای ضروری را در داخل تهیه یا بازسازی کنند. این کشور همچنین تحت فشار خشکسالی ویرانگر و در آستانه یک جنگ داخلی فاجعه‌بار بود. این سایت بعداً توسط داعش تصرف شد. در نهایت، حمله الکبار کمتر ضربه‌ای قاطع بود تا تکانی محکم به برنامه‌ای که در آستانه فروپاشی قرار داشت.

چه چیزی برنامه هسته‌ای عراق را متوقف کرد

مورد عراق داستان هشداری‌ آمیزتری ارائه می‌دهد. حمله هوایی اسرائیل به رآکتور اوسیراک عراق در سال ۱۹۸۱ در ابتدا به عنوان موفقیتی در اقدام پیشگیرانه ستایش شد. اما بررسی دقیق‌تر نشان می‌دهد که این حمله احتمالاً نتیجه معکوس داشت. اگرچه رآکتور را تخریب کرد، اما صدام حسین، رهبر عراق، را متقاعد کرد که به یک بازدارنده هسته‌ای نیاز دارد. این حمله به جای متوقف کردن برنامه تسلیحات هسته‌ای عراق، آن را به زیرزمین برد—دور از نظارت بین‌المللی—و صدام را وادار کرد منابع بیشتری را به غنی‌سازی اورانیوم اختصاص دهد. تا سال ۱۹۹۰، عراق به طرز خطرناکی به توانایی ساخت بمب هسته‌ای نزدیک شده بود.

آنچه در نهایت برنامه صدام را متلاشی کرد، حمله هدفمند نبود، بلکه کنترل‌های بوروکراتیک و قانونی اعمال‌شده پس از جنگ خلیج فارس بود—یعنی تحریم‌های جامع سازمان ملل و رژیم بازرسی‌های سرزده آن، که بر تخریب تسلیحات کشتار جمعی عراق نظارت داشت. حملات موشکی کروز بعدی آمریکا به سایت‌هایی مانند زعفرانیه عمدتاً نمایشی بودند؛ بازرسان سازمان ملل تأیید کردند که این سایت‌ها قبلاً غیرفعال شده بودند. درس روشن است: بازرسی‌ها و تحریم‌ها، نه بمب‌ها، کلید خلع سلاح عراق بودند. حمله بعدی آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳، که بر اساس یک برنامه خیالی تسلیحات کشتار جمعی انجام شد، نمونه‌ای قدرتمند برای ایران و کره شمالی از خطرات فقدان بازدارنده هسته‌ای ارائه داد. پیونگ‌یانگ صراحتاً به سرنوشت صدام اشاره کرد وقتی کار خود را تسریع کرد که به اولین آزمایش تسلیحات هسته‌ای‌اش در سال ۲۰۰۶ منجر شد.

تسلط ایران بر چرخه سوخت هسته‌ای قابل نابودی نیست

ایران مدت‌هاست که حملاتی را تحمل کرده که نتوانسته‌اند برنامه هسته‌ای‌اش را به طور قابل توجهی آسیب بزنند. این حملات شامل حمله سایبری استاکس‌نت به تأسیسات نطنز، تلاش مشترک آمریکا و اسرائیل که حدود ۱۰۰۰ سانتریفیوژ را در سال‌های ۲۰۰۹ و ۲۰۱۰ آسیب رساند؛ موجی از ترورهای اسرائیلی دانشمندان هسته‌ای ایران بین سال‌های ۲۰۱۰ و ۲۰۱۲؛ و اقدامات خرابکارانه اخیر اسرائیل علیه تأسیسات نطنز در سال‌های ۲۰۲۰ و ۲۰۲۱ بود. ایران در پاسخ به هر حمله، زیرساخت‌های فیزیکی خود را مقاوم‌تر کرده، از جمله با ساخت سانتریفیوژهای پیشرفته‌تر و انتقال تأسیسات کلیدی مانند فردو به عمق زیرزمین. برخی از مزیت‌های ایران، از جمله تسلط بر چرخه سوخت هسته‌ای—چیزی که برنامه بسیار محدودتر سوریه فاقد آن بود—از دسترس حملات هوایی خارج است.

به طور حیاتی، تلاش‌ها برای حمله به برنامه هسته‌ای ایران، عزم این کشور را سخت‌تر کرده و باور رهبران ایران را تقویت کرده که بازدارنده هسته‌ای برای جلوگیری از تهدید آزادانه دشمنان—عمدتاً اسرائیل و ایالات متحده—لازم است. مقامات ارشد ایران این حمله اخیر آمریکا را به عنوان «تجاوز وحشیانه» به قوانین بین‌المللی محکوم کرده و علناً درباره خروج از پیمان منع گسترش تسلیحات هسته‌ای بحث کرده‌اند، حرکتی که نظارت آژانس بر برنامه هسته‌ای ایران را پایان می‌دهد و آخرین مانع قانونی برای تسلیح سریع را برمی‌دارد. حتی اگر بازرسی‌ها ادامه یابد، تهران احتمالاً همکاری کمتری با آن‌ها خواهد داشت.

سازش،‌ آسیب‌پذیری را تقویت می‌کند

از نظر سیاسی، این حملات دیدگاه سخت‌گیرانه ایرانی را تقویت می‌کند که سازش، آسیب‌پذیری را دعوت می‌کند—تهران معتقد است که اجازه به بازرسان آژانس برای ماندن در محل، با افشای مکان‌های حساس به دشمنان تحت پوشش نظارت بین‌المللی، حملات آینده را آسان‌تر می‌کند.

تلاش‌ها علیه تهران بر فراتر از مرزهای ایران تأثیر می‌گذارند. برای مثال، اگر ایران از پیمان هسته‌ای خارج شود، تغییر منطقه‌ای به سوی گسترش تسلیحات هسته‌ای تقریباً اجتناب‌ناپذیر است. عربستان سعودی و امارات متحده عربی، که مدت‌هاست جاه‌طلبی‌های هسته‌ای دارند، تقریباً یقیناً برنامه‌های خود را تسریع خواهند کرد و بدین ترتیب جبهه‌های جدیدی در رقابت هسته‌ای خاورمیانه باز خواهند کرد. به این ترتیب، حمله‌ای که برای حل یک مشکل گسترش تسلیحات طراحی شده بود، ممکن است چندین مشکل دیگر ایجاد کند.

حمله آمریکا فقط باعث تأخیر محدود در برنامه هسته‌ای ایران شده

در بهترین حالت، عملیات چکش نیمه‌شب ممکن است برنامه هسته‌ای ایران را حدود ۱۲ تا ۱۸ ماه به تأخیر انداخته باشد. طبق گزارش منتشرشده در وال‌استریت ژورنال در ۲ ژوئیه، پنتاگون تخمین زده که این حملات حداکثر یک تا دو سال تأخیر ایجاد کرده‌اند، اما ارزیابی‌های دیگر اطلاعاتی آمریکا نشان داده‌اند که تأخیر ناشی از این حملات ممکن است به کوتاهی چند ماه باشد، با توجه به توانایی ایران برای نجات مواد، پراکنده کردن سایت‌ها و بازسازی با استفاده از تأسیسات مخفی. دیدن این توقف به عنوان یک پیروزی استراتژیک، خطایی حیاتی خواهد بود.

در پاسخ به این حملات، تهران تأسیسات هسته‌ای عمیق‌تر، پراکنده‌تر و به شدت دفاع‌شده‌تر خواهد ساخت، که کارایی حملات بعدی را کاهش می‌دهد.

ضرورت استفاده آمریکا از فرصت راه حل دیپلماتیک با ایران

برای تبدیل این توقف تاکتیکی به یک دستاورد استراتژیک، واشنگتن باید از این پنجره کوتاه برای پیگیری یک راه‌حل دیپلماتیک استفاده کند. چنین توافقی می‌تواند اشکال مختلفی داشته باشد، از جمله الزام ایران به بازگشت به تعهدات قبلی منع گسترش هسته‌ای و اعطای دسترسی فوری و اختیار بازرسی سرزده به آژانس برای سایت‌های هسته‌ای‌اش، شاید در ازای رفع تدریجی تحریم‌ها و تعهدی از کشورهای خلیج فارس برای صرف‌نظر از غنی‌سازی اورانیوم خودشان.

بمب‌ها فقط می‌توانند زمان بخرند

مشکل این است که مذاکره‌کنندگان اکنون با ایرانی روبرو هستند که توسط دو ارتش پیشرفته جهان مورد حمله قرار گرفته و ممکن است هر گونه سازش را دعوتی به حملات آینده ببیند. تجربه نشان می‌دهد که یک کشور زخمی از حملاتی که جان سالم به در برده، درس می‌گیرد، زیرساخت‌های خود را مقاوم‌تر می‌کند و با رازداری و عزم سیاسی بیشتری به وظیفه خود بازمی‌گردد. بمب‌ها می‌توانند زمان بخرند؛ فقط دیپلماسی می‌تواند امنیت پایدار بخرد.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

تازه های سایت