فردای براندازی سوریه
رخدادهای سوریه آیینهای تمامنما از آیندهای است که دشمنان برای ایران بعد از براندازی تصور کردهاند. دو فریب بزرگ مخالفان در قبال ایران - یکی امکانپذیر بودن براندازی بدون هزینه و دیگری آرام و درخشان بودن فردای پس از آن - اکنون با واقعیتهای میدانی سوریه باطل شده است

در ماههای اخیر، برخی جریانهای ضدانقلاب تلاش داشتند سرنوشت دولت سوریه را بهعنوان الگویی برای آینده ایران پس از براندازی معرفی کنند. آنها دو ادعا را مطرح میکردند: نخست اینکه سقوط یک دولت مستقر - نظیر حکومت بشار اسد - ممکن و شدنی است و دوم اینکه روز فردای براندازی کشور دچار آشوب، جنگ داخلی یا تجزیه نخواهد شد، اما واقعیتهای میدانی و تحولات منطقه، بهویژه پس از رخدادهای جنگ ۱۲ روزه اخیر و همچنین تجاوز رژیم صهیونیستی به سوریه، هر دو ادعا را با تردید جدی مواجه کرده است. مقامات ایران بارها هشدار دادهاند که دشمنان به دنبال «سوریهسازی ایران» بودند، یعنی ایجاد همان وضعیت فلاکتبار سوریه برای مردم ایران؛ اما هوشمندی رهبری و بصیرت مردم ایران همراه با آمادگی نیروهای مسلح، تاکنون مانع تحقق این توطئه شده است. برای مخاطبان انقلابی، بررسی عبرتهای سوریه اهمیتی مضاعف دارد تا درک کنیم چرا آیندهای که دشمنان در پسِ پرده برای ایران ترسیم کردهاند، چیزی جز تکرار سناریوی سوریه نیست و چگونه میتوان از بروز آن جلوگیری کرد.
فردای براندازی؛ صحنهای شبیه سوریه
تجربه سوریه به روشنی نشان میدهد که فروپاشی یک حکومت مرکزی و خلأ قدرت، نهتنها به آزادی و دموکراسی وعدهدادهشده منجر نشد، بلکه آغازی بر هرجومرج و فروپاشی حاکمیت و تمامیت ارضی کشور بود. در سناریوی سوریه - آنچنان که رسانههای ایران توصیف کردهاند - پس از کنار رفتن دولت قانونی و به قدرت رسیدن گروههای وابسته (نظیر تحریرالشام به رهبری ابومحمد جولانی)، کشور به صحنه غارت میراث فرهنگی، سرقت اموال عمومی و بیثباتی فراگیر بدل شد. ویدئوهای منتشرشده از غارت کاخ ریاستجمهوری و ادارات و سوزاندن پرچمها و نمادهای ملی، نشان میداد که هیچ اقتدار مؤثری برای حفظ نظم و امنیت باقی نمانده است. در چنین فضایی حتی آثار باستانی و هویت تاریخی کشور هم در امان نمانده و یا نابود شدند یا سر از بازار سیاه درآوردند.
نتیجه فوری براندازی کور و مداخلهجویانه در سوریه، از بین رفتن کامل امنیت و تمامیت ارضی آن کشور بود. نیروهای تروریستی و قدرتهای خارجی خلأ قدرت را پر کرده و سوریه پسابحران تبدیل به میدان تاختوتاز آنها شد. کشور سوریه اکنون چیزی جز «هرجومرج، بیقانونی و نابودی زیرساختها» در برابر دید جهانیان ندارد. سرزمین شام که روزی قرار بود بهزعم مدعیان آزادی به رفاه و عدالت برسد، اینک به بیابانی بیدفاع و بیثبات تبدیل شده است. بدینترتیب فردای براندازی در آیینه واقعیت همان تصویری را نشان میدهد که امروز در سوریه میبینیم: کشوری ویران، دولت مرکزی فروپاشیده، ناامنی گسترده و زمینه برای تجزیه کشور فراهم شده است.
وقتی دشمن از آشوب داخلی برای تجزیه بهرهبرداری میکند
ناظران معتقدند رژیم صهیونیستی با دامن زدن به آشفتگیهای داخلی سوریه، عملا پروژه تجزیه این کشور به چند بخش را کلید زده است. حتی منابع صهیونیستی پیشبینی کردهاند که ممکن است به زودی خبر رسمی تجزیه سوریه به چند کشور اعلام شود. این همان سرنوشتی است که دشمنان ایران نیز آرزوی آن را در سر میپروراندند؛ چنانکه مقامات کشور بارها تأکید کردهاند هدف اصلی دشمن، تجزیه ایران از طریق جنگ داخلی و تفرقهافکنی است. خوشبختانه این نقشه شوم تاکنون با وحدت ملی و هوشیاری مردم و نظام خنثی شده است. تجربه سوریه تلنگری جدی است که قدر امنیت، همبستگی و ساختار حکومتی قدرتمند خود را بدانیم؛ زیرا نقشه دشمن برای کشور، هرجومرج بیپایان و حاکمیت قانون جنگل خواهد بود.
سازش، امنیت نمیآورد
دومین عبرت مهمِ ماجرای سوریه، آشکار شدن ماهیت حقیقی دشمنان و بیفایده بودن سیاست سازش در برابر آنان است. دولت سوریه در تمامی سالهای بحران، کوچکترین اقدامی علیه رژیم صهیونیستی انجام نداد - حتی یک گلوله به سمت صهیونیستها شلیک نکرده بود - و در ماههای اخیر نیز گامهایی در مسیر تنشزدایی برداشت؛ تا جایی که آمریکا برخی تحریمهای سوریه را لغو کرد و زمزمه دیدار مقامات دمشق با ترامپ و دیگر مقامات غربی شنیده شد. اما پاداش این رویکرد نرم چه بود؟ تنها چند ماه بعد، در خلال ناآرامیهای داخلی سوریه، ارتش رژیم صهیونیستی دست به تجاوزی غافلگیرانه زد و ظرف کمتر از ۲۴ ساعت بیش از ۱۶۴ نقطه حساس در دمشق و دیگر شهرها را بمباران کرد. جنگندههای اسرائیلی حتی ستاد کل ارتش سوریه و حوالی کاخ ریاستجمهوری را هدف قرار دادند. این حملات دقیقا زمانی رخ داد که اخبار غیررسمی از مذاکره نمایندگان دولت جدید سوریه با مقامات اسرائیلی برای عادیسازی روابط منتشر شده بود. به عبارت دیگر، حتی سازش و مذاکره هم نتوانست جلوی تهاجم دشمن را بگیرد .
رژیم جدیدالتأسیس جولانی در سوریه که کاملا مطیع آمریکا و اسرائیل بود و حتی گفته میشد اسرائیل را به رسمیت خواهد شناخت، نه توان دفاع از کشور را داشت و نه گویا تمایلی به آن. نتیجه طبیعی نیز همان شد که قابل پیشبینی بود: سوریهای که تن به خواستههای دشمن داده و عملا به مهرهای وابسته تبدیل شده، امروز تقریبا ویران شده و در آتش جنگ داخلی و تجزیه میسوزد - آنهم درحالیکه حکومت جدید دمشق اسرائیل را به رسمیت شناخته و هیچ دشمنی با آن ندارد!
این واقعیتها ماهیت زیادهخواه و پایانناپذیر دشمنان را برملا میکند. تجربه سوریه نشان داد که مشکل آمریکا و اسرائیل صرفا با یک دولت یا یک شخص نیست، بلکه آنها با اصل موجودیت و قدرت ملتها مشکل دارند. به تعبیر یک نویسنده ایرانی، دشمنان تنها زمانی راضی میشوند که ملتهای مستقل را به کلی تسلیم و تضعیف کرده و بر منابع و سرنوشت آنها مسلط شوند. در مورد سوریه، طبق اعتراف تحلیلگران صهیونیست، هدف نهایی اسرائیل از این اقدامات، مقدمهچینی برای تبدیل سوریه به چند پاره ضعیف است تا دیگر تهدیدی در منطقه محسوب نشود. رهبران تلآویو بر اساس دکترین بنگوریون معتقدند هیچ کشور همسایهای نباید از نظر وسعت و قدرت از اسرائیل فراتر باشد. ازاینرو سوریه مطیع و ضعیف نیز در چشم آنها باید تکهتکه و نابود شود.
عبرت سوریه برای ملت ایران آن است که دلبستن به وعدههای دشمن و مذاکره با او برای کسب امنیت، سرابی بیش نیست. روزنامه کیهان با اشاره به این رخدادها تأکید کرد تحولات اخیر منطقه «بهترین نمایشدهنده ماهیت آمریکا و رژیم صهیونیستی از یکسو و حقانیت جمهوری اسلامی ایران از سوی دیگر است.» این روزنامه نوشت کسانی که هنوز میپندارند راه حل مشکلات ایران، دست کشیدن از شعارهای انقلاب و سازش با آمریکا و اسرائیل است، در خوشبینانهترین حالت دچار سادهلوحی شدهاند. حقیقت آن است که آمریکا و رژیم صهیونیستی میخواهند با ایران همان کنند که اکنون با سوریه کردهاند؛ چنانکه رئیسجمهور آمریکا پس از لغو بخشی از تحریمهای سوریه صراحتا پیام داد که اگر ایران هم مانند سوریه مطیع باشد، تحریمهایش لغو خواهد شد. ترجمه این پیام در عمل چیزی جز این نیست که ایران به کشوری ویران و تسلیمشده مانند سوریه تبدیل شود. اما ایرانِ امروز سوریه نیست و ملت انقلابی آن آموختهاند که در برابر زورگویی، تنها منطق مقاومت پاسخگو است. همانطور که دیدیم، در جنگ اخیر ۱۲ روزه نیز جبهه مقاومت به خوبی قدرت خود را نشان داد و دشمن صهیونیستی را وادار به عقبنشینی و قبول آتشبس کرد. این پیروزی که با جانفشانی نیروهای مقاومت به دست آمد، بار دیگر به دنیا ثابت کرد ملتی که تسلیم فشار نشود و پای حق خود بایستد، حتی در سختترین تهاجمات هم شکستناپذیر خواهد بود.
درسهایی برای آینده ایران
رخدادهای سوریه آیینهای تمامنما از آیندهای است که دشمنان برای ایران بعد از براندازی تصور کردهاند. دو فریب بزرگ مخالفان در قبال ایران - یکی امکانپذیر بودن براندازی بدون هزینه و دیگری آرام و درخشان بودن فردای پس از آن - اکنون با واقعیتهای میدانی سوریه باطل شده است. سوریه به ما آموخت که سرنگونی نظام حاکم به دست مداخلهگران خارجی، آغازگر فصلی از ناامنی، تجزیه و نابودی فرصتها است نه آزادی و رفاه. همچنین آموختیم که اعتماد به دشمن و کنار آمدن با او، نهتنها از تهاجمش نمیکاهد، بلکه او را در پیگیری اهدافش جسورتر میکند. بنابراین، راه مصونماندن ایران از سرنوشت سوریه، ایستادگی هوشمندانه، حفظ یکپارچگی ملی و تقویت اقتدار دفاعی کشور است. باید از وضعیت امروز سوریه درس بگیریم و با وحدت، یکصدایی و کنار گذاشتن اختلافات برای ساختن آینده کشور تلاش کنیم. در شرایطی که دشمن صهیونیستی و آمریکایی صریحا نابودی ایران را هدف گرفتهاند، تنها بصیرت مردم و مقاومت همهجانبه میتواند نقشههای آنها را خنثی کند. ایرانِ انقلابی با تکیه بر تجربیات تلخ منطقه و پشتوانه مردمی خود، اجازه نخواهد داد خواب آشفته سوریهسازی تعبیر شود. این بزرگترین پیام عبرتهای سوریه برای امروز ما است.
صبح نو
دیدگاه تان را بنویسید