آیا اوباما «آیزنهاور» میشود؟
تندورهای صهیونیست بهخوبی میدانند که اوباما بهجنگ با ایران نمیاندیشد و دیگر اعتماد چندانی بهگزینههای «روی میز» اوباما ندارند.
فارس: رئیسجمهور آمریکا سفر خود به فلسطین اشغالی را در حالی پایان داد که این سفر جز مصارف داخلی و حفظ آبرو در برابر لابیهای یهودی قدرتمند آمریکا و آشتی دادن «بیبی و رجب»، ظاهرا هیچ آورده دیگری برای او نداشته است. ظاهرا در این سفر، بحث مساله هستهای ایران جدیترین بحث مطرح شده بین روسای رژیم اسرائیل و ایالات متحده آمریکا بوده است. پیش از این بهنظر میرسید اوباما با وزیر امور خارجهای که بهتازگی منصوب کرده است، در سفر به فلسطین اشغالی بهدنبال تسهیل مذاکرات ورشکسته صلح خاورمیانه است اما این مساله در سفر مزبور، مسالهای درجه دوم بود. محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین در دیدار با اوباما در راما... بهصراحت اظهار داشت که تشکیلات وی بدون توقف شهرکسازی حاضر به ازسرگیری مذاکرات نیست، امری که بهنظر میرسد با کابینه جدید نتانیاهو چندان محتمل نباشد. در خصوص مساله هستهای ایران نیز دستکم حرفهایی که در رسانهها منتشر شد، عموما حرفهایی تکراری بود که پیش از این نیز اوباما و نتانیاهو از تریبونهای مختلف بارها به ذکر آنها پرداخته بودند. تقاضای همیشگی بنیامین نتانیاهو یا همان «بیبی» برای «تهدید معتبر نظامی ایران» از سوی واشنگتن بار دیگر تکرار شد و اوباما نیز باز هم تعهد خود را به امنیت تلآویو بیان داشت و بار دیگر مدعی شد کشورش هرکاری که لازم باشد برای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای خواهد کرد، امری که جامعه اطلاعاتی آمریکا هم اذعان دارد که ایران تصمیمی مبنی بر آن ندارد. همانطور که اوباما تصریح کرده است، سازمانهای اطلاعاتی اسرائیل هم در این ارزیابی اطلاعاتی با دوستان آمریکایی خود توافق نظر دارند. * حرفهایی که اندکی جدید بهنظر میرسید در بین این حرفهای تکراری، برخی عبارات نسبتا جدید هم مطرح شد که ممکن است اوباما آنها را با نیتی خاص بر زبان آورده باشد. اوباما در صحبتهای خود در خصوص مناقشه با ایران به این نکته اشاره کرده است که او مسوول امنیت مردم آمریکاست و نتانیاهو، مسوول امنیت کسانی که وی مردم اسرائیل خوانده است. آمریکا آسیبپذیریهای خود را دارد و اسرائیل هم آسیبپذیریهای خود را و همچنین اگر اسرائیل تصمیمی در خصوص عملیات نظامی علیه ایران داشته باشد، آمریکا بر سر راه آن قرار نخواهد گرفت. از این سخنان اگر به معنایی سیاستمدارانه بهکار رفته باشند، بوی وقایعی برمیخیزد که در سال 1956 برای اسرائیل رخ داد. * جنگ 1956 و شکست بزرگ سیاسی اسرائیل در سال 1956 و پس از ملی اعلام شدن کانال سوئز از سوی «جمال عبدالناصر»، رئیسجمهور وقت مصر، اسرائیل با همراهی فرانسه و بریتانیا به مصر یورش برد. در بین جنگهای اسرائیل و اعراب، این تنها جنگی بود که آمریکا در کنار اسرائیل قرار نگرفت و سعی کرد موضعی معتدل اتخاذ کند. «دوایت آیزنهاور»، کهنهسرباز جنگ دوم جهانی و رئیسجمهور وقت ایالات متحده نگران آن بود که فرانسه و بریتانیا با مشارکت در جنگ کانال سوئز، در حال تلاش برای بازتولید اقتدار از دست رفته خود در خاورمیانه باشند. تا پیش از جنگ بینالملل دوم، مناطقی چون اردن، سوریه، عراق، لبنان و فلسطین که از امپراطوری عثمانی در جنگ اول جهانی جدا شده بودند، تحت قیمومیت پاریس و لندن قرار داشتند اما جنگ دوم ضمن تضعیف این دو کشور فضایی جدید را در عرصه بینالمللی بهوجود آورد که منجر به استقلال این کشورها شد. آیزنهاور نمیخواست بار دیگر نفوذ این دو کشور در خاورمیانه پا بگیرد. او ایالات متحده را تنها هژمون بلوک سرمایهداری در جهان میخواست و بنابراین نهتنها در کنار متحدین سنتی خود قرار نگرفت بلکه برای خاتمه مناقشه، اولتیماتوم هم صادر کرد. البته این تنها ایالات متحده نبود که به مخالفت با جنگ برخاست بلکه مخالفت دیگر ابرقدرت وقت یعنی اتحاد شوروی از این هم تندتر بود، تا آنجا که مسکو، پاریس و لندن را تهدید به بمبباران هستهای کرد. این فشارها باعث شد که سرانجام نیروهای اسرائیلی عقبنشینی کنند و بزرگترین پیروزی سیاسی جمال عبدالناصر رقم بخورد. ناصر اگر ناصر شد، به یمن همین اشتباهی بود که تلآویو در آن جنگ مرتکب شد: «اقدام به جنگ بدون هماهنگی با واشنگتن.» این شکست بعدها برای اسرائیلیها یک راهبرد را رقم زد و آن اینکه آمریکا باید یک پای ثابت جنگهایی باشد که آنها در آن مشارکت میکنند، چه بهطور مستقیم و چه بهطور غیرمستقیم. پس از تهدیدهای مکرر نتانیاهو علیه ایران، برخی رسانههای اسرائیلی به وی هشدار دادند که مراقب باشد، بار دیگر اتفاقی شبیه به اتفاق 1956 برای اسرائیل رقم نزند. * آیا اوباما چون آیزنهاور عمل میکند؟ اسرائیل در جنگهای 33 روزه لبنان و 22 روزه و 8 روزه غزه، بهطور غیرمستقیم با قدرت نظامی ایران دست و پنجه نرم کرده است و بهموفقیت خاصی هم دست پیدا نکرده است، بنابراین بهخوبی میداند که در صورت مواجهه مستقیم با ایران کار بسیار سختی در پیش دارد. در چنین شرایطی، نتانیاهو مستمرا از اوباما خواسته است که با وی در تهدید نظامی ایران همراه شود، با این حال اوباما تنها به تکرار این جمله تکراری اکتفا کرده است که «همه گزینهها روی میز است.» تقریبا هیچیک از تندروهای اسرائیلی دیگر اعتمادی به این جمله اوباما ندارند و میدانند که او به جنگ نمیاندیشد. اوباما در نبردهای سادهتر همچون لیبی و سوریه هم مستقیما وارد عمل نشده است و بعید است که در نبردی بسیار سنگینتر بخواهد بهطور مستقیم شرکت کند. نیویورکر به نقل از «دیوید رمنیک» اذعان میکند که «تجربه جنگ عراق برای شهروندان آمریکایی و مقامات دولتی این کشور نوعی روانشناسی ملی به بار آورده است که باعث میشود از درافتادن در چالشی چون سوریه نگران باشند.» طبعا آنچه رمنیک در خصوص سوریه میگوید، بیشتر از سوریه در خصوص ایران مصداق دارد. با این وصف، این احتمال وجود دارد که رئیسجمهور ایالات متحده با جملاتی که قبلا ذکر شد به نتانیاهو گفته باشد که خود باید از پس مشکلش برآید، چرا که او مسوول امنیت مردم آمریکاست، مردمی که به بیان رمنیک، تمایل ندارند در جنگی دیگر وارد شوند. اگر واقعا چنین برداشتی صحیح باشد، این بدان معناست که اوباما این بار از سلف خود یعنی آیزنهاور درس گرفته است، هرچند که از نظر شخصیتی، باراک اوباما بسیار ضعیفتر از دوایت آیزنهاور، کهنهسرباز جنگ بینالملل دوم بهنظر میرسد. به هر حال، اسرائیل میداند که در صورت هرگونه تجاوز نظامی به ایران، با پاسخی قاطع مواجه خواهد شد بنابراین، بعید است بدون اطمینان از حمایت واشنگتن، دست به کوچکترین اقدامی بزند، اطمینانی که بهنظر نمیرسد دستکم ظرف دور دوم ریاست جمهور اوباما، حاصل شود.
دیدگاه تان را بنویسید