سیرک بی بی و دونالد در کاخ سفید

کد خبر: 1368261

اولین دیدار ترامپ و نتانیاهو بعد از جنگ با ایران با طرح مباحث عجیبی مثل پیروزی تاریخی و نامزد شدن ترامپ برای جایزه صلح نوبل، فضای کاخ سفید را به یک سیرک سیاسی تبدیل کرد

سیرک بی بی و دونالد در کاخ سفید

در پی پایان جنگ دوازده‌روزه اسرائیل علیه ایران که با درخواست رسمی طرف مهاجم برای آتش‌بس، آن هم از طریق کانال واشنگتن، متوقف شد، بنیامین نتانیاهو راهی آمریکا شد تا به تعبیر خودشان «جشن پیروزی» برگزار کند. اما پرسش کلیدی این جاست: واقعاً کدام پیروزی؟

 در عرف نظامی و سیاسی، وقتی آغازگر جنگ خود خواستار پایان مخاصمه می‌شود، نشانه‌ای روشن از شکست راهبردی و ناکامی در تحقق اهداف اولیه است. ادعای پیروزی در شرایطی که ساختار سیاسی و نظامی ایران نه‌تنها پابرجا ماند بلکه با پاسخ‌های کوبنده و موج‌آفرین خود طرف مقابل را وادار به عقب‌نشینی کرد، بیشتر به طنزی تلخ شباهت دارد تا واقعیت  های میدانی و گزارش های رسمی خودشان.

این جشن در حالی در واشنگتن برگزار شد که رهبر حکیم انقلاب، با ادبیاتی عزتمندانه و صریح، از پیروزی راهبردی جمهوری اسلامی و شکست تاریخی پروژه صهیونیستی–آمریکایی پرده برداشت. این موضع‌گیری نه‌تنها در داخل، بلکه در رسانه‌ها و محافل بین‌المللی نیز بازتاب گسترده‌ای یافت و روایت رسمی تل‌آویو–واشنگتن را زیر سؤال برد.

 در واکنش به این فضای رسانه‌ای، کاخ سفید به جای اتخاذ رویکردی واقع‌بینانه، با ترکیبی از ادابازی‌های نمایشی ترامپ و بیانیه‌های اغراق‌آمیز تلاش کرد خود را پیروز میدان نشان دهد. رفتارهایی که بیشتر از آن که شأن یک قدرت جهانی را داشته باشد، به کاریکاتوری از اقتدار شبیه بود. دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، در دیدار اخیر خود با نتانیاهو مدعی شد: «گفت‌وگوهای مستقیم با ایران را برنامه‌ریزی کرده‌ایم؛ آن‌ها ضربه سختی خورده‌اند و حالا می‌خواهند مذاکره کنند». این در حالی‌ است که مذاکره میان ایران و آمریکا پیش از آغاز جنگ نیز در جریان بود و شروع جنگ در بحبوحه مذاکرات، خود گواهی بر نقض تعهدات و نیرنگ طرف آمریکایی است.

ترامپ همچنین اظهار کرد: «اگر لازم باشد دوباره می‌زنیم، اما فکر نمی‌کنم لازم باشد» و ادعا کرد که برنامه هسته‌ای ایران «تقریباً نابود شده است». در عین حال گفت که می‌خواهد «تحریم‌ها را در زمان مقتضی بردارد» تا این اقدام به‌عنوان مشوقی برای مذاکره تلقی شود. این تناقض‌گویی آشکار، نه‌تنها به فهم افکار عمومی توهین می‌کند، بلکه نشان می‌دهد که همچنان سیاست چماق و هویج در دستور کار کاخ سفید است؛ سیاستی که در عمل شکست خورده و نشانه‌ای از ضعف است، نه قدرت. این‌گونه اظهارات ترامپ بار دیگر از همان الگوی آشنای فریب‌گویی و تناقض‌سازی پیروی می‌کند؛ او از یک‌سو مدعی است که برنامه هسته‌ای ایران «تقریباً نابود شده» و از سوی دیگر همچنان از تداوم تحریم‌ها و لزوم مذاکره سخن می‌گوید. اگر ادعای نخست صادق باشد، دیگر بهانه‌ای برای تداوم فشارهای هسته‌ای وجود ندارد و به‌طریق اولی، مذاکره بر سر موضوعی که به‌زعم او از بین رفته، بی‌معناست. این تعارض آشکار، نه‌تنها گواهی بر بی‌پایگی ادعاهایش است، بلکه از تلاشی پرده برمی‌دارد که هدف آن، مدیریت افکار عمومی با اتکا به روایت‌سازی‌های ساختگی و متناقض است.

 ترامپ با افتخار از استفاده از «بزرگ‌ترین بمب‌های غیرهسته‌ای» آمریکا علیه مراکز اتمی ایران سخن گفت و این عملیات را «پیروزی تاریخی» نامید. این تأکیدهای مکرر بر «پیروزی»، آن‌هم از زبان کسی که اغلب از سوی رسانه‌های بین‌المللی مورد انتقاد است، بیشتر به تلاش یک کودک لجوج برای اثبات دروغی بزرگ شباهت دارد. در همین مسیر، بنیامین نتانیاهو نیز دست‌کمی از همتای آمریکایی خود نداشت. او در توصیفی اغراق‌آمیز مدعی شد: «همکاری واشنگتن و تل‌آویو چهره خاورمیانه را تغییر داد». اما واقعیت این است که اگر آمریکا وارد میدان نمی‌شد و نهایتاً درخواست آتش‌بس از سوی اعراب هم‌پیمان آمریکا مطرح نمی‌گشت، اسرائیل با تهدیدی جدی برای موجودیت خود مواجه می‌شد؛ موضوعی که برخی تحلیل‌گران اسرائیلی نیز به‌صراحت به آن اذعان کرده‌اند.

 نتانیاهو همچنین تهدید کرد: «اگر تهران دوباره ما را بیازماید، پاسخ سختی خواهد دید» و در ادامه موضوع تغییر رژیم در ایران را «بسته به مردم ایران» دانست. این عقب‌نشینی لفظی، در تناقضی واضح با مواضع اولیه وی قرار دارد؛ او در آغاز جنگ به‌روشنی از «لزوم تغییر نظام سیاسی ایران» سخن گفته و دو بار نیز مستقیم برای تحریک افکار عمومی ایران پیام فرستاده بود. شکست در جذب بدنه اجتماعی، تغییر ناگهانی لحن نتانیاهو را به یکی از نشانه‌های واضح شکست راهبردی او بدل کرده است.

اما اوج نمایش مضحک کاخ سفید، زمانی رقم خورد که نتانیاهو در آغاز ضیافت شام، نامه رسمی نامزدی دونالد ترامپ برای دریافت جایزه صلح نوبل را به وی تقدیم کرد و گفت: «شایسته این افتخار هستید؛ شما همین حالا هم در حال برقراری صلح هستید». این صحنه، نه‌تنها با کنایه‌های گسترده‌ای در فضای مجازی روبه‌رو شد، بلکه در محافل دیپلماتیک نیز به سخره گرفته شد. این که نخست‌وزیری که خود تحت تعقیب دادگاه کیفری بین‌المللی به دلیل جنایات جنگی است، رئیس‌جمهوری را که عملیات نظامی گسترده‌ای علیه یک کشور مستقل انجام داده، برای صلح نوبل معرفی کند، بیش از هر چیز یک تمسخر بی‌پرده نسبت به مفهوم صلح است.

 این اتفاق، آن‌گونه که بسیاری از تحلیل‌گران نوشتند، نه تنها سقوط معیارهای سیاسی را نشان داد، بلکه نشانه‌ای بود از عمق انحطاط گفتمان حاکم بر اردوگاه غربی–صهیونیستی در مواجهه با شکست‌های عینی میدانی و دیپلماتیک.

در نهایت، آن چه در کاخ سفید به نمایش درآمد نه جشن پیروزی که سیرکی سیاسی بود؛ تلاشی برای فرار از پذیرش واقعیت‌های میدانی و پوشاندن زخم‌های جنگی که بر پیکره اعتبار آمریکا و اسرائیل باقی مانده است.

روزنامه خراسان

۰

دیدگاه تان را بنویسید