کلید معمای زنگزور
اظهارات اخیر علی اف نشان داد اگر تهران معماری قدرت خود را بازآرایی نکند، در بهار ۱۴۰۵ با محدودیت پرهزینه گزینه ها در قفقاز روبه رو خواهد شد

اظهار اخیر الهام علیاف مبنی بر این که «تا بهار سال آینده زیرساختهای لازم برای اجرای کریدور زنگزور آماده میشود؛ حالا هر کسی خوشش بیاید یا نه» صرفاً یک جمله تبلیغاتی تحریکآمیز نیست. این جمله را باید اعلان گذار باکو از فاز مطالبهگری دیپلماتیک به فاز تحمیل میدانی واقعیت تفسیر کرد. اگر تهران در ماههای پیش رو، راهبرد خود را در قفقاز جنوبی بازآرایی نکند، بهار سال آینده با صحنهای مواجه خواهد شد که در آن گزینههای واکنش بهشدت کاهش مییابد و هزینه هر نوع ورود، تصاعدی خواهد بود.
زنگزور، یا همان ناحیه سیونیک در جنوب ارمنستان، نهتنها یک نوار باریک جغرافیایی، بلکه یک «سوپاپ ژئوپلیتیکی» برای ایران در اتصال به اوراسیاست. قطع این نوار، تهران را ناگزیر به عبور از مسیر ترکیه–باکو میسازد و بازی را در دست ناتو قرار میدهد. خطر دیگر، سر خوردن رژیم صهیونیستی تا مرز ارس است، و خطر سوم، تثبیت روایتی است که ایران را مانع اتصال اقتصادی منطقه نشان میدهد. اگر تهران نتواند روایتی بدیل و معتبر ارائه دهد، در افکار عمومی منطقه بهعنوان بازیگری بازدارنده در برابر توسعه دیده خواهد شد.
سیگنال علیاف؛ اعلام پایان چانهزنی، آغاز تحمیل
اظهار صریح الهام علیاف مبنی بر آغاز قریبالوقوع اجرای کریدور زنگزور، نه یک موضعگیری گذرا، بلکه یک اعلان وضعیت جدید است. نوعی سیگنال سیاسی که در ادبیات راهبردی، بهمنزله «بستن پنجره گفتوگو» و ورود به فاز اعمال یکجانبه تلقی میشود.
این اظهارات، در لایه نخست، تلاشی برای مهندسی روانی میدان است. باکو میکوشد با القای تصویر اجتنابناپذیری و حتمیت اجرای کریدور، اراده بازیگران مردد همچون ایروان و حتی حلقههایی در تهران را در هم بشکند و مقاومت سیاسی و حقوقی را پیشاپیش بیثمر جلوه دهد.در لایه دوم، آنچه در ظاهر یک تهدید لفظی جلوه میکند، عملاً زمینهسازی برای تثبیت حقوقی واقعیت میدانی است. آذربایجان تلاش دارد تا از طریق سرعتبخشیدن به ساختوسازها، نوعی وضعیت انجامشده و غیرقابل بازگشت خلق کند که در آینده بتواند آن را در قالب پروندههای ترانزیتی بینالمللی بهویژه در سازوکارهای چندجانبه حملونقل جا بیندازد و از آن برای اخذ شناسایی ضمنی یا امتیاز حقوقی بهره گیرد.اما شاید خطرناکترین بُعد این سیگنال، لایه سوم آن یعنی مهندسی بستر نفوذ امنیتی است. کریدوری که خارج از کنترل مرزی و نظارتی کشور میزبان (ارمنستان) شکل بگیرد، در عمل میتواند به مسیر نفوذ سامانههای شناسایی، جاسوسی و رهگیری همسو با ناتو و رژیم صهیونیستی بدل شود. یک دالان به ظاهر اقتصادی، اما در باطن، حامل ظرفیتهای پنهان برای استقرار شبکههای اطلاعاتی و لجستیکی که تهدیدی مستقیم برای عمق امنیتی ایران در شمالغرب محسوب میشوند. درمجموع، سخن علیاف را باید پیام تغییردهنده قواعد بازی دانست، نه دعوت به مذاکره، بلکه ضربالاجل نمادین برای پذیرش واقعیت تحمیلی. تهران اگر این تغییر فاز را درک نکند و همچنان در مدار واکنشهای دیرهنگام باقی بماند، ممکن است با وضعیتی مواجه شود که «کریدور» دیگر فقط یک گزینه روی میز نباشد، بلکه یک واقعیت ساختهشده بر زمین باشد.
عدم تحقق مطالبه رهبری تا امروز
بیان صریح رهبر انقلاب در سال ۱۴۰۱ مبنی بر مخالفت با هر سیاستی است که به بستن مرز ایران و ارمنستان بینجامد. رهبر انقلاب در سال ۱۴۰۱ در دیدار با رئیس جمهور ترکیه بیان کردند: «اگر سیاستی مبنی بر بستن مرز ایران و ارمنستان اتخاذ شود ما مخالفیم؛ این مرز یک راه ارتباطی چندهزار ساله است». تعریف «سرمایه تاریخی–تمدنی» برای یک گذر جغرافیایی راهبرد دقیقی بود اما عدم ترجمه عملیاتی این دکترین توسط مجریان سیاست خارجی در این دولت و دولت قبل، امروز هزینههای بزرگی برای کشور ایجاد کرده است. پراکندگی در تصمیمگیری، تأخیر در تکمیل پروژههای زیربنایی جایگزین، فقدان روایت منسجم و غیبت همافزایی منطقهای و از همه مهم تر عدم درک حیاتی بودن قفقاز جنوبی همگی موجب شدهاند که تهران فاقد اهرم مؤثر در برابر فشارهای ترکیبی باکو–آنکارا باشد. امروز مسئولان مربوطه باید پاسخگوی این نکته باشند که علت عدم تحقق مطالبه رهبری در حوزه دیپلماسی چه بوده است.
از «نه» به کریدور تا معماری جدید با محوریت حاکمیت
راهبرد پیشنهادی برای مواجهه با پروژه زنگزور، دیگر نباید صرفاً در قالب یک «ممانعت سلبی» باقی بماند. تجربههای گذشته نشان دادهاند که صرف نفی، بدون ارائه بدیل اجرایی، نهتنها بازدارندگی مؤثری ایجاد نمیکند، بلکه در میدان عمل و جنگ روایتها، دست ایران را از ابزار تأثیرگذاری خالی میگذارد. در این چارچوب، گذار از «سیاست نهگویی» به طراحی یک چارچوب جایگزین با محوریت حفظ حاکمیت ملی، در سه سطح راهبردی قابل پیگیری است:
نخست، سطح مفهومی:ایران باید تعریف روشنی از «ترانزیت مشروع» دربرابر «عبور فرامرزی» ارائه دهد. بر اساس این تعریف، هر مسیر ترانزیتی که کنترل مرزی، نظارت گمرکی، صلاحیت امنیتی و حق قضاوت در آن بهطور کامل در اختیار کشور میزبان (در این جا ارمنستان) نباشد، ناقض اصل حاکمیت ملی و تمامیت ارضی آن کشور تلقی میشود. این تعریف باید بهسرعت در قالب یک سند حقوقی چندزبانه منتشر و در مجامع منطقهای و بینالمللی عرضه شود.
دوم، سطح عملیاتی:ایران باید مدل جایگزینی را برای عبور منطقهای پیشنهاد دهد؛ مدلی که از طریق ایجاد گذرگاههای مشترک بازرسی میان ایران، ارمنستان و آذربایجان، تحت نظارت هوشمند و فناوریمحور، بتواند هم تضمین عبور کالا را فراهم آورد و هم اصل حاکمیت را حفظ کند. این مدل میتواند در قالب خطوط ریلی و جادهای متصل به مسیرهای راهبردی از جمله راهآهن جنوب–شمال و گذرگاههای ایران–ارمنستان–گرجستان تعریف شود.
سوم، سطح بازدارندگی ترکیبی:در این سطح، باید ظرفیت بازدارندگی ایران از حالت صرفاً دفاعی به یک بازدارندگی فعال و مشروط ارتقا یابد. به بیان دیگر، تهران میتواند روشن کند که هرگونه اقدام یکجانبه برای تحمیل مسیر فرامرزی، به بازنگری در همکاریهای دوجانبه در حوزه انرژی، تبادل برق، سوآپ گاز و تعرفههای ترانزیتی خواهد انجامید. این نوع بازدارندگی، در عین حفظ چارچوبهای حقوقی، پیام قاطعی به بازیگران منطقهای و فرامنطقهای ارسال خواهد کرد.
گامهای ضروری برای عملیاتیسازی راهبرد پیشنهادی
در افق زمانی کوتاهمدت، تشکیل یک «ستاد یکپارچه قفقاز جنوبی» که فراتر از تقسیم کار سنتی میان دستگاه دیپلماسی، نهادهای امنیتی و ساختار لجستیک کشور باشد، امری حیاتی است. این ستاد باید با اختیار و اختیارات ویژه، مأمور تدوین یک «اطلس ریسک ژئوپلیتیکی زنگزور» در قالب چند سناریوی احتمالی شود؛ از توافق ترانزیتی تا تحمیل مسیر فرامرزی.
در کنار آن، باید ابتکار دیپلماتیک هماهنگ و همزمان در سه پایتخت کلیدی یعنی ایروان، مسکو و دهلینو پیگیری شود تا هستهای از همکاریهای ترانزیتی مبتنی بر حاکمیت ملی شکل گیرد. همزمان، راهاندازی یک کارگروه روایتساز، با مأموریت طراحی و ترویج گفتمان بدیل ایران، ضرورتی فوری برای پرهیز از شکست در جنگ رسانه ای و روایت است. در جنگ روایتها باید از دو دام پرهیز کرد: نخست، افتادن در ادبیات قومگرایانه که مخاطب خاکستری منطقه را پس میزند؛ و دوم، تصویرشدن بهعنوان بازیگر ضدتوسعه. باید روایتی بدیل و الهامبخش ساخت: ایران نه با ترانزیت، که با بیحاکمیتی و استعمار مسیر مخالف است. ایران، مدافع اتصال شفاف، پایدار و مبتنی بر تمامیت ارضی کشورهاست.
تسریع در پروژههای میدانی؛ از حرف تا واقعیت
شتاببخشی به پروژههای زیربنایی، بهویژه تکمیل مسیر ریلی رشت–آستارا، اکنون نهتنها یک پروژه عمرانی، بلکه به مثابه سند میدانی اقتدار ایران در مذاکرات منطقهای تلقی میشود. این پروژه، در صورت اعلام شفاف جدول زمانبندی پیشرفت، میتواند به برگ برندهای برای تثبیت حضور ایران در معادله اتصال منطقهای تبدیل شود.
در نهایت، رزمایشهای مختصاتی با عنوان حفاظت از راههای تاریخی در نوار مرزی شمالغرب، نه برای درگیری، بلکه بهمنظور ارسال سیگنال آشکار بازدارندگی به بازیگران ماجراجو، باید بار دیگر در دستور کار نیروهای مسلح قرار گیرد. این مانورها، حامل پیام روشنی خواهند بود: ایران نه حامی انزوا، بلکه مدافع اتصال شفاف، مشروع و حاکمیتمحور است.
تا پیش از پایان زمستان آینده، باید گزارش رسمی اجرای دکترین رهبری در این حوزه تهیه و به نهادهای عالیرتبه کشور ارائه شود. همچنین، سامانهای برای رصد میدانی ساختوسازهای مشکوک و تهیه واکنشهای پلهای نیز باید فعال گردد. در نهایت، اعلام عمومی این نکته که هرگونه تغییر در وضعیت حقوقی این گذرگاه، میتواند موجب بازنگری در مشارکتهای دوجانبه انرژی و ترانزیت شود، یک ابزار فشار مشروع برای بازدارندگی خواهد بود.
زنگزور هنوز توهم است ؟
سید محمدرضا دماوندی نوشت: دالان زنگزور نام پرتکرار این روزهای رسانه هاست؛ دالانی که باکو به ظاهر برای اتصال نخجوان به خاک جمهوری آذربایجان و تسهیل در رفت و آمد خواهان ایجاد آن است ، اما نگاهی به نقشه جغرافیای منطقه و مرور تاریخ این خطه نشان میدهد که تلاش برای ایجاد این دالان نه برنامهای جدید است و نه برقراری یک راه گذر ارتباطی ساده و متداول هدف نهایی . در بازخوانی تاریخ روشن میشود که پروژه ایجاد جهان ترک که توسط یهودی تباران انگلیسی و یا مرتبط با سرویس امنیتی انگلستان از جمله آرمینیوس وامبری در میانههای قرن ۱۹ طراحی شد و در طی ۱۵۰ سال اخیر با فروپاشی عثمانی، روی کار آوردن ترکهای جوان ، به وجود آوردن ترکیه ، جداسازی قرهسو از ایران و ایجاد اتصال زمینی میان ترکیه و نخجوان ، فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی گام به گام به اجرا درآمده، اکنون برای تکمیل، به برداشتن آخرین قدم که اتصال زمینی نخجوان به خاک جمهوری آذربایجان است، نیاز دارد . نگاه موشکافانه به این روند تاریخی نشان میدهد که باکو و علی اف و همچنین آنکارا و اردوغان برخلاف شعارها و اظهارنظرهایی که مطرح میکنند در ایجاد دالان زنگزور تنها نقش فعلگی را برعهده دارند. اردوغان و علی اف مامور هستند در بستهبندی زیبا و با توجیهات به ظاهر منطقی و عوام پسندانه افکار عمومی را به صلح طلبانه بودن این دالان و موجب صرف و صلاح بودن آن برای مردم منطقه و جهان توجیه نمایند . واقعیت آن است که ایجاد دالان زنگزور با شرایطی که باکو و آنکارا انتظار دارند هرچند رویای جهان ترک را برای آنان میتواند محقق سازد اما روشن است که در پس پرده ، نقشه قدیمی آنگلوساکسونی به روز شده و در قالب دالان تورانی ناتو عملیاتی خواهد شد. به واقع کشف این حقیقت که «دالان تورانی ناتو» و نه نام برساخته «دالان زنگزور» تیر سه شعبهای است که قرار است ایران، روسیه و چین را همزمان هدف قرار دهد، کار سخت و پیچیدهای نیست . طبیعتاً در مسیر تحقق چنین هدفی همراه کردن ارمنستان برای ایجاد دالان بخش اساسی و کلیدی خواهد بود. بعد از جنگ ۴۴ روزه ۲۰۲۰ تا به امروز ادبیات باکو در مورد ایجاد چنین دالانی از انکار و عدم نیاز در روزهای ابتدایی تا ضرورت لزوم ایجاد و در صورت عدم همراهی ایروان توسل به زور تغییر یافته است . در داخل ارمنستان هم مقامات ارمنی تغییر مواضعی از خط قرمز بودن واگذاری دالانی به طرف آذری تا امکان مشارکت کشورهای خارجی (آمریکا) برای مدیریت چنین دالانی را به نمایش گذاشتهاند . دقت به تمام اظهارنظرها و مواضع اتخاذی یک نکته را به خوبی نمایان میسازد و آن این که اتصال خاک جمهوری آذربایجان به نخجوان برای خروج نخجوان از بنبست یک بهانه بیش نیست؛ زیرا از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی تاکنون مسیر ارتباطی آذربایجان به نخجوان از طریق خاک ایران در کنارگذر رود ارس برقرار بوده و رفت وآمد به سهولت انجام شده است ، حال اگر راههای ارتباطی دوران اتحاد جماهیر شوروی بنابر بند نهم معاهده پایان بخش جنگ ۲۰۲۰ احیا شود، باکو همان گونه به نخجوان دسترسی پیدا خواهد کرد که در تمام این سالها از طریق ایران دسترسی داشته است و نه بیشتر از آن . بنابراین میتوان متوجه شد که آنان به دنبال ایجاد دالانی تحت اختیار کامل خود هستند تا بدون هیچگونه نظارت و حقوق گمرکی رفت و آمد کنند که این خواسته نه تنها نقض حاکمیت ارمنستان بلکه تهدید جدی منافع و امنیت ملی ایران است که منجر به خفگی ژئوپلیتیکی خواهد شد . اما مواضع ایران در قبال چنین اقدامی روشن و صریح در عالی ترین سطح در گذشته ابلاغ شده است . مقام معظم رهبری سه سال قبل در همین روزها در دیدار اردوغان با ایشان قاطعانه اعلام کردند «اگر سیاستی مبنی بر مسدود کردن مرز ایران و ارمنستان وجود داشته باشد، جمهوری اسلامی با آن مخالفت خواهد کرد چرا که این مرز یک راه ارتباطی چند هزار ساله است.» بنابراین لازم است دولت و دستگاه سیاست خارجی گزارشی از اقدامات خود در قبال تحرکات دشمنان در ایجاد دالان ادعایی ارائه نماید.
خراسان
دیدگاه تان را بنویسید