آذربایجان به سمت اوکراین‌سازی حرکت می‌کند؟

کد خبر: 1371289

آمریکا به ‌خوبی می‌داند که شکست‌های پیاپی در منطقه غرب آسیا، از عراق تا افغانستان و ناکامی در به انزوا کشاندن ایران، تنها با گشودن یک جبهه جدید در شمال ایران قابل جبران است. قفقاز در این میان، به نقطه‌ای حساس برای اجرای این طرح بدل شده است.

آذربایجان به سمت اوکراین‌سازی حرکت می‌کند؟

صبح نو نوشت: منطقه قفقاز جنوبی بار دیگر به کانون توجه بازیگران بین‌المللی تبدیل شده است. پس از تحولات قره‌باغ و تثبیت نسبی موقعیت جمهوری آذربایجان، ایالات متحده آمریکا تلاش‌های گسترده‌ای را برای نفوذ راهبردی در این منطقه آغاز کرده است. تحرکات دیپلماتیک، نظامی و رسانه‌ای واشنگتن در باکو که هم‌زمان با حضور فعال رژیم صهیونیستی و ترکیه در منطقه شدت یافته، نشان از طرحی پیچیده برای بی‌ثبات‌سازی مرزهای شمالی ایران دارد. این راهبرد، شباهت‌های انکارناپذیری با آنچه پیش‌تر در اوکراین اتفاق افتاد دارد و می‌توان آن را پروژه جدید «اوکراین سازی قفقاز» نامید.

آمریکا و پروژه بی‌ثبات‌سازی شمال ایران

طی ماه‌های اخیر، ایالات متحده آمریکا اقدامات هدفمندی را برای نفوذ به ساختار سیاسی و نظامی جمهوری آذربایجان آغاز کرده است. اعزام هیأت‌های رسمی به باکو، اعلام حمایت از تمامیت ارضی آذربایجان، همکاری‌های امنیتی و اطلاعاتی و تلاش برای تقویت نقش ناتو در قفقاز، بخشی از این سناریوی چندلایه است. آمریکا به ‌خوبی می‌داند که شکست‌های پیاپی در منطقه غرب آسیا، از عراق تا افغانستان و ناکامی در به انزوا کشاندن ایران، تنها با گشودن یک جبهه جدید در شمال ایران قابل جبران است. قفقاز در این میان، به نقطه‌ای حساس برای اجرای این طرح بدل شده است.

همسویی خطرناک باکو با واشنگتن و تل‌آویو

رژیم الهام علی‌اف در سال‌های اخیر به‌ویژه پس از جنگ دوم قره‌باغ، سیاست نزدیکی به غرب و رژیم صهیونیستی را با جدیت دنبال کرده است. حضور افسران صهیونیست در خاک آذربایجان، استقرار سامانه‌های شنود و پهپادی نزدیک مرزهای ایران و مشارکت در پروژه‌های اطلاعاتی مشترک با موساد، نه‌تنها روابط تهران - باکو را متأثر کرده، بلکه جمهوری آذربایجان را به شریک پروژه‌های بی‌ثبات‌ساز آمریکا در منطقه تبدیل کرده است. این اقدامات، در عمل، به معنای بازی با دم شیر است؛ چراکه ایران بارها و به ‌صراحت نسبت به هرگونه حضور امنیتی بیگانه در مرزهای شمال‌ غربی هشدار داده است.

کریدور زنگزور؛ شاه‌کلید تقابل یا همکاری؟

یکی از نقاط بحرانی در تحولات اخیر قفقاز، موضوع کریدور زنگزور است. ترکیه و جمهوری آذربایجان با فشار سیاسی و تبلیغاتی، به ‌دنبال باز کردن این کریدور به‌عنوان پیوند دهنده آذربایجان به نخجوان و در نهایت ترکیه هستند. این طرح، اگرچه به ‌ظاهر اقتصادی و ترانزیتی معرفی می‌شود، اما در واقع یک پروژه ژئوپلیتیکی برای تغییر موازنه قدرت در منطقه است. مخالفت قاطع جمهوری اسلامی ایران با این طرح، نه از سر تقابل با آذربایجان، بلکه برای جلوگیری از حضور آمریکا و رژیم صهیونیستی در این کریدور راهبردی است. تهران معتقد است هرگونه مسیر ترانزیتی باید تحت حاکمیت ملی کشورها و با رعایت تمامیت ارضی آن‌ها شکل گیرد.

اوکراین؛ سرنوشت محتوم بازیگران وابسته به غرب

مقایسه وضعیت جمهوری آذربایجان با اوکراین، از نظر راهبردی بسیار آموزنده است. اوکراین نیز با تکیه بر وعده‌های توخالی غرب، وارد یک رویارویی تمام‌عیار با روسیه شد. واشنگتن و بروکسل با تحریک کی‌یف برای عضویت در ناتو و تجهیز نظامی ارتش اوکراین، مقدمات جنگ را فراهم کردند، اما نتیجه چه شد؟

بیش از ۲۰ درصد خاک اوکراین در اشغال روسیه قرار دارد، زیرساخت‌های اقتصادی آن نابود شده، میلیون‌ها نفر مهاجر شده‌اند و دولت زلنسکی با بحران مشروعیت مواجه است. درحالی‌که جوانان اوکراینی در جبهه‌های جنگ جان می‌دهند، شرکت‌های آمریکایی و اروپایی منابع طبیعی و کشاورزی اوکراین را تصاحب کرده‌اند. امروز، حمایت تسلیحاتی غرب نیز کاهش یافته و دولت آمریکا آشکارا به‌ دنبال خروج آبرومند از این بحران است. این همان سرنوشتی است که در انتظار آذربایجان نیز خواهد بود، اگر علی‌اف مسیر وابستگی به آمریکا را ادامه دهد.

نقش رژیم صهیونیستی در پروژه آشوب در قفقاز

یکی از اضلاع اصلی پروژه بی‌ثبات‌سازی قفقاز، رژیم صهیونیستی است. تل‌آویو با بهره‌گیری از روابط نزدیک نظامی و اطلاعاتی با باکو، در تلاش است تا منطقه شمال‌غرب ایران را به یک پایگاه شنود و عملیات سایبری علیه ایران تبدیل کند. این همکاری‌ها، اگرچه در کوتاه‌مدت منافع امنیتی محدودی برای علی‌اف ایجاد کرده‌اند، اما در بلندمدت، جمهوری آذربایجان را به چالش می کشد.

جمهوری اسلامی ایران؛ حامی ثبات، مخالف فتنه‌گری

درحالی‌که آمریکا و متحدانش در تلاش برای شعله‌ور کردن آتش فتنه در قفقاز هستند، جمهوری اسلامی ایران رویکردی معقول و مسئولانه را در پیش گرفته است. تهران نه‌تنها به‌ دنبال ثبات منطقه‌ای است، بلکه خواهان حل‌وفصل مسالمت‌آمیز منازعات از طریق گفت‌وگوهای منطقه‌ای و بدون مداخله بیگانگان است.

رزمایش‌های اخیر ارتش ایران در شمال‌ غرب کشور، بیش از آنکه تهدیدی برای آذربایجان باشد، پیام روشنی برای آمریکا و صهیونیست‌ها است: ایران اجازه نخواهد داد قفقاز به میدان اجرای پروژه‌های ضدایرانی تبدیل شود.

جمهوری آذربایجان در آستانه یک انتخاب راهبردی قرار دارد: یا می‌تواند با حفظ استقلال سیاسی و دوری از محورهای فتنه‌گری، در کنار همسایگانش در مسیر توسعه مشترک گام بردارد یا با تکرار مسیر اوکراین، خود را به بازیچه دست آمریکا و صهیونیسم جهانی بدل کرده و با بحران‌های داخلی، تهدید امنیتی و انزوای منطقه‌ای مواجه شود. بی‌تردید، ایران همچون گذشته، آماده حمایت از صلح و ثبات در قفقاز است؛ اما اجازه نخواهد داد امنیت ملی‌اش بازیچه طمع‌ورزی‌های غربی‌ها شود. تاریخ، بار دیگر در حال تکرار است؛ اما عبرت‌گیری از گذشته، تنها راه نجات از چالش آینده خواهد بود.

کریدور داوود؛ طرح نفوذ اسرائیل از جولان تا کردستان عراق

در بستر تحولات ژئوپلیتیکی خاورمیانه و قفقاز جنوبی، دو طرح زیرساختی تحت عنوان «کریدور داوود» و «کریدور زنگزور» به نقطه اتصال منافع راهبردی رژیم صهیونیستی، ناتو، ترکیه و جمهوری آذربایجان بدل شده‌اند. به‌رغم تفاوت‌های جغرافیایی، این دو پروژه مکمل یکدیگرند و در راستای تقویت محور نفوذ غرب از مدیترانه تا دریای کاسپین عمل می‌کنند. دکتر شعیب بهمن، کارشناس مسائل بین‌الملل در یادداشتی، ابعاد ژئوپلیتیکی این دو کریدور را تشریح کرده و نسبت به پیامدهای امنیتی آن برای جمهوری اسلامی ایران هشدار داده است.

کریدور داوود طرحی استراتژیک از سوی رژیم صهیونیستی است که با هدف اتصال زمینی جولان اشغالی به اقلیم کردستان عراق طراحی شده است. این طرح، با عبور از خاک سوریه و شمال عراق، دسترسی اسرائیل به مناطق تحت کنترل کردها را فراهم می‌کند. به گفته بهمن، «این کریدور نه‌تنها مسیر نفوذ اطلاعاتی و نظامی اسرائیل به عمق خاورمیانه را هموار می‌سازد، بلکه امکان ایجاد یک پیوستگی ژئوپلیتیکی میان مناطق کرد‌نشین در سوریه و عراق با متحدان غرب را مهیا می‌کند.»

این مسیر برای عملیات جمع‌آوری اطلاعات، جابه‌جایی نیروهای ویژه و همچنین انتقال تجهیزات نظامی در مسیر شرق مدیترانه تا مرزهای غربی ایران ظرفیت بالایی دارد. همچنین با توجه به حضور رژیم صهیونیستی در اقلیم کردستان و روابط نزدیک با برخی نیروهای کرد، کریدور داوود به ابزاری برای فشار بر محور مقاومت به‌ویژه ایران تبدیل می‌شود. در ظاهر، کریدور زنگزور طرحی اقتصادی است که با هدف اتصال جمهوری آذربایجان به جمهوری خودمختار نخجوان از طریق خاک ارمنستان پیگیری می‌شود، اما شعیب بهمن معتقد است: «کریدور زنگزور در عمل بخشی از استراتژی کلان ناتو برای نفوذ در قفقاز جنوبی و دور زدن محور ایران - روسیه - چین است. این کریدور در واقع امتداد طرح محاصره ایران در شمال کشور است.» وی اضافه می‌کند: «این مسیر به‌ویژه با پیوند آن به کریدور میانی که از آسیای مرکزی به اروپا می‌رود، تلاش دارد مسیرهای سنتی ترانزیت ایران را تضعیف کند و نقش تهران در اتصال شرق و غرب را کاهش دهد.» همچنین حضور نظامی و اطلاعاتی اسرائیل در خاک جمهوری آذربایجان و همکاری امنیتی با باکو، نشانگر بهره‌برداری مضاعف رژیم صهیونیستی از این طرح است.

نقشه ژئوپلیتیکی جدید از مدیترانه تا کاسپین

شعیب بهمن در تحلیل مهمی تصریح می‌کند: «این دو کریدور، در کنار هم، یک محور نفوذ زمینی و هوایی یکپارچه برای ناتو و اسرائیل از شرق مدیترانه تا دریای کاسپین ایجاد می‌کنند که پیامدهای آن برای ایران به ‌مراتب خطرناک‌تر از پروژه‌های جداگانه است.» او می‌گوید: «کریدور داوود می‌تواند اسرائیل را به ترکیه متصل کند و ترکیه نیز از طریق کریدور زنگزور، به جمهوری آذربایجان، نخجوان و در نهایت قفقاز جنوبی دسترسی پیدا می‌کند. این یک زنجیره نفوذ است که می‌تواند خاک ایران را از دو جبهه شمال و غرب تهدید کند.»

خیز آمریکا برای نفوذ در قفقاز/ پیامدهای ژئوپلیتیکی برای ایران

کارشناس مسائل بین‌الملل تأکید می‌کند: «این تحرکات در مجموع حاوی تهدیداتی جدی برای امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران است، تهدیداتی همچون تسهیل عملیات نظامی و اطلاعاتی اسرائیل علیه ایران از طریق خاک کشورهای همسایه؛ افزایش نفوذ ناتو در مرزهای شمالی ایران؛ تضعیف موقعیت ایران در کریدورهای ترانزیتی منطقه‌ای؛ تقویت محور باکو - تل‌آویو در برابر محور مقاومت.»وی هشدار می‌دهد: «اگر ایران به این تحرکات ژئوپلیتیکی پاسخی متناسب ندهد، ممکن است شاهد بازتعریف نظم منطقه‌ای به زیان امنیت ملی و منافع اقتصادی خود باشد.»

ببرخی از تحلیلگران معتقدند کریدورهای داوود و زنگزور را نباید پروژه‌هایی جداگانه یا صرفا اقتصادی تلقی کرد. این دو طرح در چارچوب راهبرد بزرگ‌تری تعریف می‌شوند که هدف آن تغییر توازن قدرت در غرب آسیا و قفقاز جنوبی به سود ناتو و اسرائیل و به زیان محور ایران – روسیه - چین است.

شکل‌گیری محور نفوذ از مدیترانه تا کاسپین، از دل این دو کریدور، بازتابگر نقشه‌ مهندسی‌شده‌ای است که در صورت تحقق، می‌تواند چالش‌های ژرفی را برای جمهوری اسلامی ایران رقم بزند. شعیب بهمن می گوید: «ایران باید با توسعه همکاری‌های ژئوپلیتیکی با ارمنستان، گرجستان و روسیه و همچنین تقویت مسیرهای جایگزین ترانزیتی همچون کریدور شمال - جنوب و ابتکار کمربند - راه چین، مانع از تحقق کامل این محور غربی شود. همچنین فعال‌سازی ابزارهای دیپلماسی منطقه‌ای در چارچوب سازمان همکاری شانگهای و اتحادیه اقتصادی اوراسیا، می‌تواند از نفوذ غرب در مرزهای ایران جلوگیری کند.»

نقش روسیه در موازنه‌سازی قفقاز و گزینه‌های ایران برای تقابل هوشمند

در تحلیل تحولات قفقاز جنوبی، نباید نقش کلیدی روسیه در تعیین موازنه‌های امنیتی منطقه را نادیده گرفت. مسکو از دیرباز قفقاز را حیاط خلوت استراتژیک خود تلقی کرده و حضور هرگونه بازیگر فرامنطقه‌ای در این پهنه را تهدیدی علیه امنیت ملی خود می‌داند. بااین‌حال، کاهش نسبی تمرکز روسیه بر قفقاز به دلیل درگیری در جبهه اوکراین، فرصتی را برای نفوذ تدریجی ناتو و رژیم صهیونیستی در این منطقه فراهم کرده است. ایالات متحده در این خلأ ژئوپلیتیکی، سعی دارد با محوریت ترکیه و جمهوری آذربایجان، ساختار امنیتی قفقاز را به ‌سمت غرب‌گرایی سوق دهد، اما این سناریو، بدون واکنش روسیه باقی نخواهد ماند.

روسیه با بهره‌گیری از اهرم‌های متعددی همچون حضور نظامی در ارمنستان، نفوذ در بازار انرژی قفقاز و روابط استراتژیک با ایران، همچنان بازیگر اصلی در این معادله محسوب می‌شود. افزایش تماس‌های دیپلماتیک میان کرملین و مقامات ایرانی و ارمنی، گویای عزم مشترک برای مقابله با پروژه‌های تضعیف‌گرانه ناتو در منطقه است. تحلیلگران روس بر این باورند که «اوکراین‌سازی قفقاز» تهدیدی برای امنیت مرزهای جنوبی فدراسیون روسیه است و مسکو به‌ هیچ‌وجه اجازه نخواهد داد آذربایجان به کی‌یف دوم بدل شود. در این میان، جمهوری اسلامی ایران با اتکا بر موقعیت ممتاز ژئوپلیتیکی خود و برخورداری از ابزارهای متنوع دیپلماتیک، نظامی و اقتصادی، می‌تواند به‌عنوان وزنه تعادل در برابر پروژه نفوذ غرب ایفای نقش کند. از جمله مهم‌ترین راهبردهای تهران برای ممانعت از تحقق نقشه آمریکا و اسرائیل در قفقاز، می‌توان به محورهای زیر اشاره کرد:

نخست، توسعه محور تهران – مسکو - ایروان

ایران با تقویت روابط دوجانبه با روسیه و ارمنستان، می‌تواند یک جبهه ژئوپلیتیکی مشترک علیه نفوذ غرب در منطقه ایجاد کند. در همین راستا، نشست‌های سه‌جانبه اخیر در سطح وزرای خارجه و دفاع، نشانه‌ای از عزم مشترک برای مدیریت تحولات قفقاز به ‌دور از دخالت‌های ناتو و رژیم صهیونیستی است. ایران همچنین با حمایت از پروژه‌های مشترک زیرساختی همچون خط‌آهن ایران - ارمنستان، به دنبال تثبیت جایگاه خود به‌عنوان پل ارتباطی بین خلیج فارس و قفقاز است.

دوم، تقویت دیپلماسی منطقه‌ای در قالب پیمان‌های چندجانبه

جمهوری اسلامی ایران از طریق سازمان همکاری شانگهای، اتحادیه اقتصادی اوراسیا و ائتلاف بریکس، ظرفیت‌های بی‌بدیلی برای مهار نفوذ غرب در مرزهای شمالی‌اش در اختیار دارد. فعال‌سازی این ظرفیت‌ها، می‌تواند مسیرهای جایگزین ترانزیتی، پروژه‌های توسعه‌محور مشترک و سازوکارهای هماهنگی امنیتی را به‌گونه‌ای سامان دهد که کریدورهای داوود و زنگزور عملا بلااثر شوند. عضویت دائم ایران در شانگهای و پذیرش آن در بریکس، فرصتی تاریخی برای بهره‌گیری از قدرت‌های نوظهور شرق در برابر محور ناتو - تل‌آویو است.

سوم، تمرکز بر بازدارندگی هوشمند در مرزهای شمال‌ غربی

رزمایش‌های اخیر ارتش جمهوری اسلامی ایران در نزدیکی مرزهای آذربایجان، نه‌تنها هشدار سیاسی آشکاری به باکو و حامیانش بود، بلکه نشان‌دهنده آمادگی راهبردی تهران برای مقابله با هرگونه سناریوی بی‌ثبات‌ساز نیز محسوب می‌شود. پیام روشن این تحرکات نظامی آن است که ایران اجازه نخواهد داد مرزهایش به حیاط خلوت موساد و سیا بدل شود. در این راستا، همکاری اطلاعاتی ایران با نیروهای مقاومت در منطقه، نقش مهمی در رصد و مهار تهدیدات جدید ایفا می‌کند.

چهارم، پیوند مقاومت فرامنطقه‌ای در مقابل ائتلاف غربی

جمهوری اسلامی ایران، با بهره‌گیری از ظرفیت محور مقاومت در سوریه، عراق، لبنان و یمن، قادر است به ‌صورت چندبُعدی با تحرکات خصمانه علیه خود مقابله کند. حضور مؤثر ایران در جغرافیای مقاومت به‌ویژه در شمال عراق و شرق سوریه، مانعی بزرگ برای عملیاتی شدن کریدور داوود محسوب می‌شود. 

در صورت استمرار تهدید از سوی رژیم صهیونیستی، می‌توان انتظار داشت پاسخ‌های نامتقارن از سوی گروه‌های مقاومت، توازن را به ضرر محور غرب تغییر دهد.

پنجم، مقابله رسانه‌ای و افشای ابعاد پنهان پروژه ناتو

یکی از ابزارهای مهم غرب برای نفوذ در قفقاز، عملیات روانی و رسانه‌ای است. القای تهدید ایران، بزرگ‌نمایی نقش آذربایجان در انرژی اروپا و ترویج گفتمان ضدایرانی از طریق شبکه‌های رسانه‌ای غربی، بخشی از این پازل است. مقابله با این جنگ شناختی، نیازمند راه‌اندازی جبهه رسانه‌ای فعال در سطح منطقه‌ای است. ایران می‌تواند از طریق همکاری با رسانه‌های ارمنی، روسی و حتی رسانه های مخالف الهام علی‌اف، روایت‌های بدیل و واقع‌گرایانه‌ای را در افکار عمومی منطقه نهادینه کند.

آینده قفقاز؛ آزمونی برای عقلانیت باکو

در نقطه مقابل این راهبردهای بازدارنده، رژیم علی‌اف در حال آزمودن مسیر خطرناکی است که در نهایت می‌تواند به بی‌ثباتی سیاسی در داخل جمهوری آذربایجان بینجامد. شواهد متعددی از افزایش نارضایتی اجتماعی، سرکوب مخالفان و تنش در روابط با همسایگان همچون ایران و ارمنستان، حکایت از بحرانی دارد که برخلاف ظاهر پرزرق‌وبرق دیپلماسی باکو، در حال جوشش است. تجربه تلخ اوکراین، باید به علی‌اف هشدار دهد که آمریکا و اسرائیل، تنها تا زمانی از وی حمایت می‌کنند که در راستای منافع آن‌ها گام بردارد. به‌ محض ایجاد بحران، همین بازیگران به‌ سادگی از صحنه خارج شده و باکو را با خرابه‌های امنیتی تنها خواهند گذاشت.

برخی از تحلیلگران معتقدند باکو می‌تواند با اتخاذ سیاستی متعادل و فاصله گرفتن از دکترین تقابل با همسایگان، جایگاه خود را در ساختارهای چندجانبه منطقه‌ای مانند اوراسیا و شانگهای بازیابی کند. فاصله گرفتن از رژیم صهیونیستی و پایان دادن به حضور نظامی بیگانگان، شرط نخست برای بازگشت به نظم بومی قفقاز است. 

در غیر این ‌صورت، هر گونه تحول نظامی یا امنیتی در این منطقه، می‌تواند آذربایجان را به اولین قربانی پروژه‌های نیابتی غرب بدل سازد.

ایران، ستون ثبات در قفقاز

در تحلیل نهایی، قفقاز جنوبی به آوردگاه جدیدی برای رقابت دو جبهه راهبردی تبدیل شده است: محور مقاومت و همکاری‌های شرق‌محور در برابر ائتلاف ناتو - اسرائیل - ترکیه. جمهوری اسلامی ایران با تکیه بر سیاست خارجی مبتنی بر استقلال، تقویت همکاری با قدرت‌های شرق، حضور فعال در معادلات منطقه‌ای و بهره‌گیری از عمق راهبردی خود در محور مقاومت، این توان را دارد که نه‌تنها از امنیت خود دفاع کند، بلکه نظم بدیل منطقه‌ای را نیز شکل دهد.

آنچه امروز در قفقاز در جریان است، تنها یک نزاع جغرافیایی نیست؛ بلکه بخشی از پازل بزرگ جنگ تمدنی است که آینده غرب آسیا و نظم جهانی آینده را رقم خواهد زد

 

۰

دیدگاه تان را بنویسید