جنگ سرد کوچک
حضور سرگئی لاوروف با تیشرت CCCP یک حرکت کاملاً محاسبهشده در حوزه جنگ نمادها است. برای افکار عمومی روسیه، این یادآور دوران قدرت شوروی و برابری با آمریکا است. برای غرب، این پیام دارد که روسیه هنوز از نمادهای جنگ سرد بهعنوان ابزار روانی استفاده میکند. برای کشورهای استقلالیافته پس از فروپاشی شوروی، این یک یادآوری ناخوشایند از ادعای روسیه بر «حوزه نفوذ تاریخی» است.

صبح نو نوشت:این تیتر به وضوح بر غیرمعمول بودن رویداد تأکید دارد: یک ملاقات مستقیم میان دو قدرت بزرگ، بدون حضور طرف اصلی جنگ. در سیاست بینالملل، چنین غیبتهایی معنای زیادی دارد؛ زیرا نشان میدهد که تصمیمات مهم، گاه بدون حضور ذینفع اصلی گرفته میشوند و همین امر میتواند مشروعیت توافق را زیر سؤال ببرد.
چرا آلاسکا؟
آلاسکا صرفاً یک نقطه جغرافیایی نیست. موقعیت آن که هم مرزهایش به روسیه نزدیک است و هم از لحاظ تاریخی بخشی از خاک روسیه بوده، لایههای نمادین زیادی دارد. آمریکا با انتخاب این مکان، پیام دوگانهای میفرستد: اول اینکه مذاکرات را در خاک خود انجام میدهد (نمایش کنترل اوضاع)، دوم اینکه آن را در مکانی نزدیک به روسیه برگزار میکند (نمایش انعطاف برای گفتوگو). از منظر تاریخی، این منطقه یکی از نقاط حساس در دوران جنگ سرد بوده که محل فعالیت پایگاههای شنود و رصد نظامی بوده است.
پیام نمادین روسیه
حضور سرگئی لاوروف با تیشرت CCCP یک حرکت کاملاً محاسبهشده در حوزه جنگ نمادها است. برای افکار عمومی روسیه، این یادآور دوران قدرت شوروی و برابری با آمریکا است. برای غرب، این پیام دارد که روسیه هنوز از نمادهای جنگ سرد بهعنوان ابزار روانی استفاده میکند. برای کشورهای استقلالیافته پس از فروپاشی شوروی، این یک یادآوری ناخوشایند از ادعای روسیه بر «حوزه نفوذ تاریخی» است.
حذف حسابشده اوکراین
حذف اوکراین از دور نخست مذاکرات، تنها یک تصمیم تاکتیکی نیست؛ بلکه نشانه تغییر وزنها در معادله است. برای مسکو، این بهترین سناریو است؛ چون بهجای مواجهه با یک میز چندجانبه، با واشنگتن بهطور مستقیم بر سر خطوط قرمز خود مذاکره میکند. برای ترامپ نیز این چیدمان دو لبه دارد: میتواند در کوتاهمدت زمینه توافقی سریع را فراهم کند، اما خطر از دست دادن حمایت متحدان اروپایی و مشروعیت داخلی را نیز در پی دارد.
در کییف، این حذف بهمثابه کاهش توان چانهزنی تعبیر شده است. زلنسکی صریحاً اعلام کرده که هر توافقی بدون مشارکت اوکراین، مشروعیت ندارد و صرفاً «پیروزی شخصی» پوتین است. این موضع نه فقط از منظر سیاسی، بلکه از نظر حقوقی نیز اهمیت دارد؛ زیرا هر توافقی که توسط ذینفع اصلی امضا نشود، در معرض فروپاشی سریع خواهد بود.
حذف اوکراین از نخستین دور گفتوگوها، علاوه بر پیامدهای کوتاهمدت، میتواند توازن قدرت در فضای پساجنگ را نیز تحت تأثیر قرار دهد. اگر چارچوبهای کلی توافق بدون حضور کییف تعیین شود، دولت اوکراین ناچار خواهد شد در مراحل بعدی، در محدوده خطوطی که پیشتر ترسیم شده، مذاکره کند. این وضعیت مشابه تجربه برخی کشورهای بالکان پس از توافقهای اولیه دهه ۹۰ است که بخش عمده دستورکار مذاکرات بعدی، پیشاپیش در جلسات پشتپرده میان قدرتهای بزرگ تعیین شده بود. در عمل، چنین روندی حاکمیت سیاسی کشور ذینفع را محدود و توان مانور آن را کاهش میدهد.
در حقوق بینالملل، هر توافق صلحی باید میان طرفهای اصلی درگیر منعقد شود تا الزامآور تلقی گردد. اگر طرف اصلی در جلسه اولیه حذف شود، از نظر شکلی میتوان آن را «پیشنویس توافق» دانست، اما از نظر ماهوی و اجرایی، ضمانت چندانی برای پایبندی وجود ندارد. تجربههای تاریخی مانند توافقهای سایکس–پیکو یا پیمانهای استعماری قرن بیستم نشان دادهاند که هرگاه توافقی بدون حضور و رضایت ملت یا دولت ذینفع تدوین شود، در بلندمدت با چالشهای اجرا و حتی شورشهای محلی مواجه میشود. این امر در پرونده اوکراین بهویژه حساس است، زیرا افکار عمومی این کشور در فضای جنگی شکل گرفته و نسبت به هرگونه امتیازدهی بسیار حساس است.
جنگ روایتها
در چنین نشستهایی، روایتسازی رسانهای بخشی از میدان اصلی جنگ است. رسانههای حامی ترامپ بر تصویر «رهبر قدرتمند که حتی با پوتین رودررو مذاکره میکند» تأکید دارند، در حالی که رسانههای روسی این دیدار را بازگشت مسکو به جایگاه یک ابرقدرت برابر با واشنگتن معرفی میکنند. این دو تصویر متضاد، بر برداشت افکار عمومی داخلی، متحدان و حتی کشورهای بیطرف تأثیر میگذارد.
ترامپ و وسوسه توافق سریع
ترامپ در کارزار انتخاباتی و سخنرانیهایش بارها وعده داده که میتواند جنگ اوکراین را «خیلی سریع» تمام کند. اما چنین توافق سریعی احتمالاً با مصالحههای سنگین همراه خواهد بود، مثل پیشنهاد مبادله سرزمینی که هرچند تکذیب شده، اما نشانه تمایل او به عبور از خط قرمز اوکراین است. این رویکرد برای مردم خسته از جنگ جذاب است، اما ممکن است پیامدهای بلندمدت منفی برای ساختار امنیتی اروپا داشته باشد.
پوتین؛ بازگشت از انزوا
برای کرملین، این نشست یک پیروزی روانی و دیپلماتیک است. روسیه با این دیدار نشان میدهد که هنوز میتواند مستقیماً با واشنگتن وارد گفتوگو شود، حتی بدون حضور اوکراین.
اهداف پوتین شامل تثبیت کنترل مناطق اشغالی، کاهش ارسال سلاحهای غربی به کییف و شاید باز کردن مسیر برای کاهش برخی تحریمهاست.
اروپا؛ بازیگر یا تماشاچی
غیبت اوکراین به معنای نادیده گرفتن شعار محوری اروپا یعنی «هیچ تصمیمی درباره اوکراین بدون اوکراین» است. این امر خطر ایجاد شکاف میان کشورهای اروپای شرقی و غربی را افزایش میدهد، بهویژه برای کشورهایی که تجربه تلخ سلطه شوروی را داشتهاند و به حضور فعال در تصمیمات امنیتی منطقه حساس هستند.
دیپلماسی پشتپرده و انتقادها
نشست آلاسکا نتیجه تماسهای محرمانه و رایزنیهای پشتپرده بوده که برخی منتقدان آن را «همسویی بیش از حد با روسیه» میدانند. این شیوه، حتی اگر به توافق کوتاهمدت منجر شود، میتواند در بلندمدت روابط واشنگتن با متحدان را فرسوده و اعتماد را تضعیف کند.
چرا حذف زلنسکی خطرناک است؟
نادیده گرفتن اوکراین میتواند هم مشروعیت سیاسی توافق را کاهش دهد و هم افکار عمومی داخل این کشور را علیه هرگونه مصالحه بشوراند. این رویکرد ممکن است باعث شود حتی اگر توافق حاصل شود، از سوی مردم یا نخبگان اوکراین پذیرفته نشود و دوام نیاورد.
محورهای مذاکرات آلاسکا
پیشبینی میشود مذاکرات بر موضوعاتی چون آتشبس مرحلهای، محدود کردن ارسال سلاح به اوکراین، مشوقهای اقتصادی برای روسیه و پرونده تبادل اسرا و کودکان متمرکز باشد. موفقیت این موارد وابسته به مهارت ترامپ در گرفتن امتیاز از پوتین، بدون تحریک مخالفت متحدان اروپایی است.
سناریوهای محتمل در روند ابتکار ترامپ برای پایان جنگ اوکراین
بر اساس ارزیابی منابع دیپلماتیک و تحلیل مراکز مطالعات راهبردی غربی، تحولات اخیر میتواند در سه مسیر کلی پیش برود:
سناریوی حداقلی
در این حالت، واشنگتن تنها موفق به تثبیت یک «کانال تماس فعال» میان طرفین میشود و وعده برگزاری نشست دوم با حضور رسمی نمایندگان اوکراین را مطرح خواهد کرد. در این سناریو، تحولات میدانی تغییر محسوسی نخواهد داشت و بیشتر جنبه تبلیغاتی و سیاسی برای کاخ سفید و شخص ترامپ خواهد داشت. این وضعیت میتواند به ترامپ فرصت دهد تا خود را بهعنوان آغازگر روند دیپلماتیک معرفی کند، هرچند منتقدان آن را اقدامی نمادین و فاقد ضمانت اجرایی میدانند.
سناریوی آتشبس شکننده
در این سناریو، توافقی موقت برای توقف درگیریها حاصل میشود، اما مسئله مناطق اشغالی و خطوط مرزی حلنشده باقی میماند. چنین توافقی اگرچه میتواند موقتاً از شدت خشونتها بکاهد، اما به دلیل نبود راهکار سیاسی برای حل اختلافات اساسی، بهشدت در معرض فروپاشی قرار خواهد داشت. تجربه منازعات مشابه در گرجستان، قرهباغ و بوسنی نشان میدهد که آتشبسهای بدون حلوفصل نهایی، معمولاً دوام زیادی ندارند و ممکن است ظرف چند ماه از هم بپاشند.
سناریوی شکست
در بدترین حالت، مذاکرات به بنبست میرسد و هیچ توافقی حتی برای کاهش سطح درگیریها حاصل نمیشود. در این وضعیت، احتمال تشدید فشارهای تحریمی غرب علیه روسیه و افزایش کمکهای نظامی به اوکراین بالا میرود. این رویکرد نهتنها چشمانداز پایان جنگ را دورتر خواهد کرد، بلکه خطر فرسایشیتر شدن درگیری و گسترش بیثباتی در مرزهای شرقی اروپا را افزایش میدهد. تحلیلگران تأکید میکنند که هر یک از این سناریوها بهشدت به اراده سیاسی طرفین، ملاحظات انتخاباتی ترامپ و واکنش مسکو بستگی دارد.
اثر بر بازار و امنیت جهانی
یک آتشبس حتی موقت میتواند بلافاصله قیمت جهانی انرژی و غلات را کاهش دهد، در حالی که شکست مذاکرات احتمالاً قیمتها را بالا میبرد. اما غیبت اوکراین باعث میشود چارچوب تصمیمگیری بر اساس منافع طرفین دیگر شکل گیرد و بازگشت به توازن دشوارتر شود.
بازیگران ثالث
چین از کاهش فشار بر روسیه سود میبرد، زیرا این امر تمرکز آمریکا را از رقابت با پکن کم میکند. ترکیه نیز ممکن است در مراحل بعدی نقش میانجی را بازی کند. غیبت این بازیگران در دور اول به معنای بیتأثیریشان نیست؛ بلکه احتمالاً نقشآفرینیشان به مراحل بعد موکول شده است.
چشمانداز پس از آلاسکا
حتی اگر نشست به توافقی موقت منجر شود، مرحله بعدی نیازمند حضور اوکراین، هماهنگی با اروپا و توجه به مواضع بازیگران غیرغربی خواهد بود. آمریکا باید بین نمایش پیروزی سریع و حفظ انسجام ائتلافها تعادل برقرار کند. روسیه به دنبال تحکیم دستاوردهایش است، اروپا نگران حاشیهنشینی، و اوکراین با تهدیدی واقعی علیه آینده سیاسی و امنیتی خود روبهرو است.
دیدگاه تان را بنویسید