از حسن نیت و مذاکره تا تحقیر و کودتا

کد خبر: 1373249

یخ درس‌های بزرگی در دل دارد و کسانی که از این درس‌ها عبرت نگیرند، جز احمق اسمی برازنده آنها نیست.

از حسن نیت و مذاکره تا تحقیر و کودتا

تاریخ درس‌های بزرگی در دل دارد و کسانی که از این درس‌ها عبرت نگیرند، جز احمق اسمی برازنده آنها نیست.

۷۲ سال پیش، در زمانی که ایران نه حکومت جمهوری اسلامی داشت و نه اسلام در ساختار حکومتی آن نقش‌آفرین بود و حتی چهار سال قبل از آن محمدرضا شاه، رژیم اسرائیل را به رسمیت هم شناخته بود، امریکا یکی از بزرگ‌ترین نارو‌های تاریخ تا آن‌زمان را به ایران زد، آن هم در شرایطی که نخست‌وزیر وقت دکتر محمد مصدق طی پیامی رسمی به آیزنهاور رئیس‌جمهور وقت ایالات متحده در ۷ خرداد ۱۳۳۲، خواستار کمک مالی آن‌کشور به ایران برای پرداخت غرامت‌های ناشی از ملی شدن نفت شد. مصدق حتی به نوعی به آیزنهاور فهماند که اگر من سقوط کنم، کشور به دامن کمونیست‌ها خواهد افتاد. آیزنهاور هم در جواب تلویحاً نوشت که بروید با انگلستان بر سر نفت توافق و او را شریک کنید و مشکلات اقتصادی خود را به همین ترتیب حل کنید!

نتیجه چه شد؟ کار به همین‌جا ختم شد؟ خیر؛ رئیس‌جمهور امریکا به‌جای اینکه از خطر کمونیسم و افتادن کشور به دست حزب توده بترسد، تصمیم گرفت با انگلیس بسازد و بنیاد دولت ملی مصدق را براندازد.

البته این اولین نامه مصدق به رئیس‌جمهور امریکا نبود، او بار‌ها چنین نامه‌هایی به سران امریکا نوشته بود؛ نامه‌هایی که روزنامه‌های آن‌زمان آن را حقارت‌بار توصیف کرده بودند. دو سال قبل هنگامی که آقای نخست‌وزیر برای پاسخگویی به شکایت انگلیس به شورای امنیت سازمان ملل متحد به نیویورک سفر کرد، در ضیافت ناهار رئیس‌جمهور امریکا اظهار داشت: «ما سیصد، چهارصد میلیون تومان کسر بودجه داریم؛ شما چگونه انتظار دارید ملتی با این کسر بودجه بتواند امنیت و نظامات را در کشور خود حفظ کند؟!» ترومن به درخواست مصدق بی‌اعتنایی کرد. مصدق در طول مدت اقامت در امریکا، چندین بار دیگر درخواست کمک خود را مطرح کرد و هر بار با بی‌توجهی کامل مقامات امریکا مواجه شد.

مصدق از این‌همه تحقیر به خود نیامد و در اقدامی خفت‌بار پیش از ترک امریکا در نامه‌ای به ترومن، درخواست وام را تکرار کرد و نوشت: «مقصود گرفتن هدیه و کمک بلاعوض نیست و هر کارگشایی‌ای که بفرمایید، از اولین برداشت عایدات نفت ما استرداد خواهد شد.»

مصدق هنگام تسلیم این نامه به هندرسون، سفیر ایالات متحده گفته بود: «اگر امریکا مایل باشد، ایران آماده و علاقه‌مند است در ازای کمک امریکا، تمام نفتی را که در حال حاضر موجود دارد با ۵۰ درصد تخفیف به امریکا بفروشد.»، اما امریکایی‌ها در پاسخ به درخواست مصدق، آنجا هم او را به غارت منابع کشورمان توسط انگلیس ارجاع دادند!

مصدق نه حزب‌اللهی بود نه انقلابی، نه وابسته به حزب توده و بلوک شرق و شوروی، نه طرفدار حکومت اسلامی. از همه این نامه‌ها و درخواست‌های بعضاً ذلیلانه هم به دست می‌آید که او نه تنها ضدامریکایی نبوده بلکه امریکا را در چهره یک منجی ایران، بخصوص در آن شرایط سیاسی اقتصادی سخت می‌دیده است. اما امریکا با او و با درخواست‌های او چه کرد؟

این اتفاق یک بار دیگر در زمان ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی هم افتاد با نتایجی به‌مراتب تحقیرآمیزتر. آن‌زمان نیز کشور با کسر بودجه و تورم بی‌سابقه و بدهی‌های خارجی فراوان مواجه بود. هاشمی برای طرح‌های توسعه‌ای خود به ۱۳۹ میلیارد دلار نیاز داشت که فقط ۶۰ میلیارد دلار آن در خزانه کشور موجود بود. اما او با یک پیشنهاد وسوسه‌کننده از سوی امریکا مواجه شد: آزادی پول‌های بلوکه‌شده در امریکا و آزادی گروگان‌های ایرانی در اسرائیل در قبال تلاش و واسطه‌گری ایران برای آزادی گروگان‌های امریکایی در لبنان. هاشمی این پیشنهاد را با شادمانی پذیرفت و پس از آزادی اولین گروگان منتظر عمل به وعده امریکا ماند، اما امریکا اعلام کرد: عمل به وعده پس از آزادی هر هفت گروگان امریکایی! هاشمی باز هم پذیرفت و با تلاش‌های او هر هفت گروگان امریکایی آزاد شدند، اما امریکا یک درخواست جدید و اعلام‌نشده روی میز گذاشت: انتقال جسد یک سرباز امریکایی از لبنان به امریکا. هاشمی این خواسته را هم پذیرفت و با تلاش‌های او جسد این سرباز به امریکا منتقل شد. حالا دیگر ایران به همه تعهدات نوشته و نانوشته خود عمل کرده و زمان عمل به وعده امریکا بود. نماینده سازمان ملل که واسطه امریکا و ایران بود به ایران آمد و یک‌راست به ریاست جمهوری رفت. هاشمی با اشتیاق وارد اتاق ملاقات شد، اما جانی تاپیکو به رئیس‌جمهور ایران گفت: «کاخ سفید می‌گوید نمی‌تواند هیچ کاری برای ایران انجام دهد»!

حالا در این معامله امریکا به همه اهداف خود رسیده و هیچ کاری نکرده و ایران به همه تعهداتش عمل کرده و هیچ چیز گیرش نیامده است. این در حالی است که سخنگوی کاخ سفید در آغاز این معامله شیرین خطاب به ایران گفته بود: «حسن نیت، حسن نیت می‌آورد»! اما واقعیت این بود که ایران حسن نیتی ندید و بار دیگر بشدت از سوی امریکا تحقیر شد.

در دولت حسن روحانی هم او که صریحاً اعلام کرده بود امریکا «کدخدا»‌ی جهان است و اگر با او ببندیم، همه را با خود همراه کرده‌ایم، در ماجرای برجام بار دیگر کشورمان از این سوراخ گزیده شد، آن هم در حالی که روحانی به تمام تعهدات اعلامی طرف ایرانی عمل کرد و حتی دولت او برای خودشیرینی تعهدات بیشتری را هم داوطلبانه انجام داد، اما به اعتراف صریح رئیس کل بانک مرکزی در آن‌دوره، دستاورد برجام برای کشورمان «تقریباً هیچ» بود و دولت امریکا یک پاپاسی هم کف دست رئیس‌جمهور ایران نگذاشت و پس از آنکه به همه اهداف خود رسید، از برجام خارج شد.

تاریخ امریکا و حداقل این هفت دهه اخیر روابط ایران و امریکا پر است از این درخواست‌ها، وعده‌ها، مذاکرات، تحقیر‌ها و حتی شدیدترین حمله‌ها با بمب‌افکن‌های امثال بی ۲ درست در وسط مذاکرات و دیپلماسی و گفت‌و‌گو‌های مثلاً مسالمت‌آمیز.

برگردیم به همان حرف اول: تاریخ درس‌های بزرگی در دل دارد و کسانی که از این درس‌ها عبرت نگیرند، جز احمق اسمی برازنده آنها نیست.

منبع: روزنامه جوان

 

۰

دیدگاه تان را بنویسید