تا مسقط هست چرا ریاض ؟
برخلاف گمانه زنی ها، پیام اخیر تهران به ریاض ارتباطی به واشنگتن نداشت
خراسان نوشت: انتشار خبر ارسال نامهای از تهران به ریاض، آن هم درست پیش از سفر محمد بنسلمان، ولیعهد سعودی، به واشنگتن و دیدار او با دونالد ترامپ، فضای سیاسی و رسانهای را تحتتأثیر قرار داد. گمانهزنیها در شبکههای اجتماعی بلافاصله بالا گرفت و برخی رسانهها مدعی شدند که عربستان قصد دارد جای عمان را در نقش میانجی میان ایران و آمریکا بگیرد. شدت این شایعات به حدی بود که روزنامه «اعتماد» نیز تیتر یک خود را به آن اختصاص داد و با عبارت «بمب خبری پیام به ریاض» فضا را ملتهبتر کرد.اما کمی بعد، روایت رسمی و شفافتری از ماجرا اعلام شد. سخنگوی وزارت امور خارجه توضیح داد که نامه ارسالی صرفاً ماهیتی کاملاً دوجانبه داشته است. این توضیحات تأکیدی بود بر این که پیام مذکور هیچ ارتباطی با پروندههای سیاسی یا میانجیگری نداشته است. در ادامه نیز یک مقام مطلع در گفتوگو با نورنیوز اعلام کرد که شایعه انتقال پیام ایران به آمریکا توسط ولیعهد سعودی کاملاً کذب است و مسیر تماسهای غیرمستقیم تهران و واشنگتن طی سالهای گذشته عمدتاً از طریق قطر و عمان مدیریت شده و این سیاست نیز تغییری نکرده است. در همین حال، یک منبع آگاه به روزنامه خراسان گفت که واشنگتن از طریق عربستان خواستار انتقال کامل مواد غنیسازیشده ایران به ریاض شده بود؛ درخواستی که تهران با قاطعیت آن را رد کرده است. این منبع تأکید کرد: «هیچ پیامی از ایران به آمریکا از مسیر عربستان منتقل نشده و آنچه از سوی تهران بیان شده، صرفاً اعلام آمادگی برای گسترش روابط با ریاض بوده است؛ البته به شرط آنکه عربستان در رفتار خود بهویژه در پرونده لبنان تجدیدنظر کند.»فارغ از انتشار این شایعه و گمانه زنی ها و تکذیبیه ها درباره آن؛ باید گفت که عمان طی دهههای گذشته با سیاست خارجی آرام، کمصدا و مبتنی بر بیطرفی عملی، جایگاهی یگانه در میانجیگریهای منطقهای به دست آورده است. رابطه دیرینه و حسنه عمان با تهران، همراه با رویکرد دیپلماسی محرمانه این کشور، سبب شده مسقط همواره در پروندههای حساس نقشآفرینی مؤثرتری داشته باشد. در نقطه مقابل، عربستان سعودی با وجود وزن ژئوپلیتیکی قابلتوجهش، از منظر ساختاری و رفتاری گزینه مطلوبی برای ایفای چنین نقشی نیست.نخستین دلیل، ماهیت رقابتی روابط تهران و ریاض است؛ رقابتی که نهتنها در عرصههای سیاسی و امنیتی، بلکه در پروندههای منطقهای از خلیج فارس تا یمن، سوریه و لبنان امتداد یافته است. عربستان در بسیاری از این میدانها نه یک ناظر بیطرف، بلکه یکی از بازیگران اصلی است. طبیعی است که در چنین شرایطی، تهران، ریاض را در جایگاه «طرف ذینفع» میبیند، نه میانجی قابل اعتماد. میانجیگری نیازمند حداقلی از اعتماد و فاصله از مناقشه است؛ اما روابط ایران و عربستان بر بستری از رقابت استراتژیک بنا شده که این امکان را محدود میسازد.دلیل دوم، وابستگی امنیتی تاریخی عربستان به ایالات متحده است. ریاض بخش مهمی از سیاست خارجی خود را در هماهنگی با واشنگتن تعریف کرده و این موضوع در نگاه تهران نوعی همسویی ساختاری با طرف مقابل محسوب میشود. از دید ایران، عربستان نمیتواند میانجی مستقل باشد، زیرا در بسیاری از بزنگاهها تصمیماتش با منافع آمریکا گره خورده است.عامل سوم به سبک دیپلماسی نمایشی و رسانهمحور سعودی بازمیگردد. میانجیگری میان تهران و واشنگتن، بهویژه در پروندههای حساس، نیازمند محرمانگی، دقت و دوری از هیاهوی رسانهای است؛ مؤلفههایی که با رویکرد پرصدای عربستان فاصله دارد. ایران نیز بهطور سنتی نسبت به فرایندهای علنی بدبین است و کانالهای کمتنش را ترجیح میدهد.در کنار این موارد، حضور عربستان در بحرانهای منطقهای-از یمن تا لبنان-مزید بر علت است. این نقشآفرینی جانبدارانه، فضای اعتمادسازی را بیش از پیش محدود میکند و احتمال پذیرش ریاض بهعنوان میانجی را کاهش میدهد. تهران نیز در سالهای اخیر بارها تأکید کرده که رفتار عربستان در برخی پروندهها سازگار با مسیر تنشزدایی نیست.مجموع این ملاحظات نشان میدهد که عربستان در شرایط کنونی فاقد اهلیت لازم برای میانجیگری میان ایران و آمریکاست. درحالیکه مسیرهای ارتباطی غیرمستقیم میان تهران و واشنگتن عمدتاً از طریق عمان و قطر دنبال شده، ریاض هنوز فاصلهای قابلتوجه تا ایفای چنین نقشی دارد. بنابراین پرسش ابتدایی همچنان پابرجاست: تا زمانی که مسقط با کارنامهای قابل اعتماد در دسترس است، چرا باید به سراغ ریاض رفت؟
دیدگاه تان را بنویسید