محدودیتها در سینمای دینی / نمایش جسم معصومین در فیلم ها چه تاثیری دارد؟
حال هنرنمايي عقاد در محمد رسول الله(ص) را با «ولايت عشق» مقايسه کنيد. این همان تنگنایی است که باعث میشود سینماگر به سمت اصل سوژه نرود و ترجیح دهد، روایتِ خود را در سایه و فرع موضوع اصلی قرار دهد. امری که به وضوح در «مختارنامه» و «محمد(ص)» دیده میشود.



ب. سينماي ديني در پي خلق مفاهيم مجرد ديني است. سينماي ديني در پي خلق معناهايي است که نسبتي با حقيقت و ارزشهاي منتسب به آن دارند. در جهان بيني اسلامي ذات و نوعيت انسان نسبت به اين ارزشها بي طرف نيست. بين انسان و حقيقت نسبتي وجود دارد که نمي تواند ناديده گرفته شود. به عبارت ديگر انسان همچون ظرفي توخالي نيست که پذيراي هر مظروفي باشد. ذات انسان نسبت به نيکيها و حقيقت بي طرف نيست. او بگونه اي فطري و ذاتي نسبت به پاکيها و نيکيها گرايش دارد و بذر حقيقت طلبي و حقيقت خواهي در وجود او کاشته شده است و نسبت به فضيلتها و رذيلتها آگاهي فطري دارد. او با حقيقت بيگانه نيست. در لاهوت و ملکوت، حقيقت را شناخته و به حقانيت او گواهي داده است. در آيات و روايات مضاميني وجود دارد که با صراحت يا به طور ضمني بر وجود حقيقت ويژة انساني و طبيعت مشترک انسانها و عناصر و ويژگيهاي آن در بعد شناختي، گرايشي و توانشي دلالت دارد؛ ولي آنچه از همه بيشتر مورد تاکيد و تصريح آيات و روايات قرار گرفته مسئلة فطرت الهي است.

ج. همانگونه که عنوان شد سينماي ديني در پي ايجاد حسي غيرمادي در مخاطب است، اما چنين تجربه اي بايد با استفاده از ابزاري و تکنولوژي مادي انجام شود. در واقع در پي به نمايش کشيدن مجردات توسط ماديات است. بايد توجه داشت که در چنين فرايندي با موفقيت کامل روبرو نخواهيم شد. به عبارت ساده تر بايد پذيرفت که بالاخره برخي مفاهيم وجود دارند که هرگز نمي توان آنها را به تصوير کشيد يا موسيقيايي شان نمود. برخي از مفاهيم ديني چنان دامنة گسترده و وزيني در عالم معنا دارند که به هيچ وجه نمي توان به مدد تصوير متحرک(سينما) در پي خلق آنها در ذهن مخاطب بود. اين اقدام به مثابه آن است که خواسته باشيم بحر را در کوزه اي بريزيم. واضح است که چنين عملي محال است. در حوزة سينماي ديني نيز نمي توان با دغدغة مفاهيم ديني به سراغ هر مفهومي رفت. برخي از مفاهيم را نمي توان به تصوير کشيد. چه بسا با به تصوير کشيدن آنها، شأن و رتبة فرامادي شان را خدشه دار کرده و تنزل رتبه شان دهيم.
د. سينماگران متعهد بايد توجه داشته باشند -علي رغم دغدغه هاي قابل ستايش- در حوزة مفاهيم ديني نمي توان به سراغ هر مفهومي رفت و در بازنمايي تصويري آن کوشيد. چرا که ممکن است چنين عملي نتيجة عکس داشته و خلاف مقصود سينماگر حاصل آيد. براي نمونه «محمد رسول الله(ص)» را در نظر بگيريد. در محمد رسول الله(ص) جسم و بدن معصوم به هيچ وجه به تصوير کشيده نمي شود. عقاد براي به تصوير کشيده شدن موقعيتهايي که در آنها معصوم حضور دارد از لنز دوربين استفاده کرده و نگاه دوربين را نگاه معصوم معرفي مي کند و بدين سان حضور معصوم را در فيلم در ذهن و روان مخاطب ايجاد مي کند بدون آنکه تصورات سابق مخاطب را در مورد آنها خدشه دار کند. چنين عملي باعث ايجاد حسي در مخاطب مي شود که شمه اي از بزرگي شخصيت و وسعت رويح معصوم را حس کرده و در چنين سکانسهايي که دوربين به نمايندگي از پيامبر(ص) يا حضرت امير(ع) به اطراف مي نگرد، نفس در سينة مخاطب حبس شود.

حال هنرنمايي عقاد در محمد رسول الله(ص) را با «ولايت عشق» مقايسه کنيد. فخيم زاده در ولايت عشق بدون توجه به اين موضوع، بدن و جسم معصوم(ع) را به تصوير مي کشد. هرچند اين عمل با نوراني نشان دادن چهرة ايشان انجام مي گيرد ولي هرگز تجربة محمد رسول الله(ص) را در ذهن مخاطب ايجاد نمي کند. به بيان ديگر هيچ تفاوتي بين ديگر صحنه ها با صحنه هايي که معصوم(ع) در آنها حضور دارد احساس نمي شود. کارگردان با اين عمل نه تنها در نمايش و ايجاد حس بزرگي و وسعت روحي-شخصيتي معصوم ناتوان مانده بلکه تصور و ذهنيتي که مخاطب در ذهن خود از معصوم(ع) دارد را نيز خدشه دار کرده و نگرش به معصوم(ع) را در ذهن مخاطب، تا سطح يک انسان عادي که فقط زيبا و مودبانه و اديبانه سخن مي گويد تنزل مي دهد.این همان تنگنایی است که باعث میشود سینماگر به سمت اصل سوژه نرود و ترجیح دهد، روایتِ خود را در سایه و فرع موضوع اصلی قرار دهد. امری که به وضوح در «مختارنامه» و «محمد(ص)» دیده میشود. داوود میرباقری و مجید مجیدی ترجیح دادهاند روایتی فرعی را دستمایه اصلی اثر خود قرار دهند. اين مسئله که کدام مفاهيم در ظرف مادي و تکنولوژيک سينما نمي گنجند و نبايد با تمثل به تصوير، به پرورش آنها پرداخت، خود مي تواند موضوع تحقيق ديگري باشد.
* کارشناس ارشد ارتباطات و رسانه
دیدگاه تان را بنویسید