نگاهی آسیب شناسانه به پدیده "مشاوران جوان"

کد خبر: 32978

مجید عبدالهی

مشاوران جوان، یکی از ابداعات دکتر احمدی نژاد نه دوران ریاست جمهوری که در دوران شهرداری تهران بوده است که البته در دولت نیز در سطح وسیع تری به اجرا در آمد. این سمت، و پافشاری بر جا افتادن آن در ساختار مدیریتی کشور با یک هدف ارزشمند دنبال می شد که بطور خلاصه، "شکستن حلقه بسته مدیران قدیمی و ایجاد نسل جدیدی از مدیران جوان با انگیزه و کارآمد" برای نظام بود. اما نکته مهم این است که آیا طراحی این جایگاه برای نیل به این هدف مقدس، درست بوده و آیا این راه کار توانسته است چنین هدف سترگی را محقق کند؟ به نظر می رسد پاسخ به این سوال منفی است و این نفی نیز تا حدودی به مشکلات ذاتی این راه کار و البته مقداری نیز به ضعف و انحراف در اجرای آن و مشکلات عارضی اش بر می گردد که به آنها اشاره خواهیم کرد: نقایص ذاتی 1- رشد قارچی و اسراف بیت المال هر نیروی انسانی در هر سطحی می بایست برای کسب مهارت های لازم برای جایگاه خود و ایفای درست نقش در آن جایگاه، آموزش های لازم را دیده و مهارت های مورد نیاز را فراگیرد. در طراحی جایگاه مشاوران جوان، هیچ مکانیزمی برای تربیت آنانی که قرار است این جایگاه را در اختیار بگیرند دیده نشده و منصوبین در یک چنین جایگاه مدیریتی بالایی، آن هم اگر به اهمیت و ضرورت آن پی ببرند دوره حداقل میان مدتی را باید صرف اطلاع یابی، مشاهده و احیانا فراگیری نمایند. این دوره فراگیری احتمالا با آزمون و خطاهایی از سوی کارآموز همراه است و حالا که این آزمون و خطا در رده های بالای مدیریتی و در تصمیم گیری های کلان سیاست گذاری و حتی مالی صورت می پذیرد، می تواند خسارت های فراوانی را به دنبال داشته باشد که البته در برخی از موارد داشته است. 2- رشد قارچی و مدیران پرتوقع و ناپخته ایجاد شان و منزلت اعتباری و اعطای جایگاهی بالاتر از ظرفیت های یک فرد به صورت یک باره به وی، خود مانعی برای تربیت و اصلاح اوست. این ارتقاء بی معیار، مدیرانی را ایجاد خواهد کرد که نه تنها آموزش لازم را ندیده اند و مهارت های لازم را برای یک مدیریت صحیح و موثر نمی دانند، بلکه از فراگیری آن نیز ابا خواهند داشت. چرا که حالا آنها خود را بسیار فراتر از آن می دانند که گوش به آموزش هایی فرا دهند که زیر دستان آنها نیز آن را طی کرده و برای فراگیریش اکراه دارند. 3- رشد قارچی و نقض شایسته سالاری و عدالت اجتماعی به راستی اعطای جایگاهی در حد مشاور وزیر و یا مشاور یک مدیر کل به جوانی که تا دیروز حتی یک ساعت سابقه فعالیت در آن نهاد یا سازمان را نداشته است، درحالی که بسیاری در همان نهادها و سازمان ها پس از سال ها تلاش و فعالیت صادقانه از ارتقاء محروم بوده اند، چه معنایی می تواند داشته باشد؟ آیا در این حالت نقض شایسته سالاری و عدالت اجتماعی یک شائبه است و یا یک واقعیت غیر قابل انکار؟ مشکلات عارضی 1- عدم وجود ساز و کار برای انتخاب اصلح به طور قطع می توان گفت هیچ ساز و کار نظام مندی برای انتخاب آنانی که قرار است پست مهمی چون مشاور جوان یک وزارت خانه، نهاد و یا سازمان دولتی را بر عهده بگیرند، وجود ندارد. این انتخاب ها صرفا بر اطلاعات شخصی مسوول مربوطه و یا در نهایت رایزنی وی با افراد مورد اعتمادش بنا نهاده شده است. برای شفافیت بیشتر، اگر بخواهیم ملاک های انتخاب های شخص مبدع محترم این مقوله در دوران شهرداری تهران را برشماریم شامل موارد ذیل خواهد بود: - شناخت فردی از اشخاص - مشورت با مرتبطین قابل اعتماد - عضویت و فعالیت در بسیج دانشجویی یکی از دانشگاه های تهران در حالی که شاید بسیاری از گزینه های اصلح برای تصدی این پست قابل فرض بودند که به هیچ وجه حائز هیچ کدام از شاخصه های فوق نبوده اند و به این ترتیب به راحتی این افراد کنار گذاشته می شدند. نتیجه منطقی این نقص فاحش، نقض شایسته سالاری و عدالت در انتخاب است. 2- تشدید مدیریت رابطه ای به جای مدیریت کارآمد و تحول گرا به دلایل پیش گفته، عمده فعالیت هایی که توسط بخش گسترده ای از مشاورین جوان در حال انجام است، در سالم ترین حالت، برقراری روابطی برای اشخاص، مجموعه ها و موسسات خصوصی - و البته این بار نیز مثل همیشه، با ملاک ها و گرایش های خاصّ مورد نظر مجموعه دولت - در سازمان های مربوطه برای تسهیل امورات آنهاست. یعنی به تعبیر قدری تند و بی مهابا، اکثریت مشاورین جوان، امروز تبدیل به کارچاق کن های جدید و به تعبیر محترمانه تر روغن هایی برای نرم تر کردن چرخ های بروکراسی دولتی برای همفکران خویش شده اند. چرا که آنها اگر هم به دنبال فعالیت های تحول گرا در سازمان خود باشند، نه توانایی و مهارت لازم را برای آن دارند و نه اطلاع و شناخت کافی از بدنه و کلیت مجموعه ای که قرار است در آن تحول بیافرینند و بدین صورت است که ناگزیر برای اینکه لااقل "کاری" توسط آنها صورت گرفته باشد روی به امور سطحی و اقدامات رو بنایی از این دست می آورند. 3- پرداختن به امور سطحی و گریز از تحولات زیر بنایی باز هم به دلیل شناخت ناکافی و عدم پختگی و توانایی فردی و گروهی، مشاوران جوان متاسفانه نوعا به امور سطحی به جای فعالیت های زیربنایی روی می آورند. زود بازده بودن، بیشتر به چشم آمدن، و نموداری و بیلانی تر بودن امور روبنایی نسبت به فعالیت های زیرساختی نیز از دیگر عوامل موثر در انحراف به سمت امور سطحی است. 4- عدم تعهد بلند مدت به کار و استفاده از سمت به عنوان پله ترقی نوعا مشاوران جوان ایجاد نشده اند تا مشکلی از مشکلات مردم را حل کنند، بلکه مقامی تشریفاتی اند برای ورود عده ای جوان به بدنه مدیریتی کشور! به بیان دیگر یکی از پیش زمینه های فعالیت موثر کاری و خدمت رسانی به مردم که تعهد بلند مدت به کار است در بین مشاوران جوان دیده نمی شود. عمدتا آنها آمده اند تا با پستی که می گیرند به جامعه مدیریتی کشور معرفی شوند و به احتمال قریب به یقین، متاسفانه همانند اکثر مدیریت های کشور، دجار تغییر و تحول شوند و چه بسا همانند مواردی که دیده ایم، امروز سمتی را عهده دار شوند. که ذاتا با سمت پیشین شان نه تنها متفاوت که متضاد باشد. مجموعه مشکلات و مواردی که به آنها اشاره شد در صورت تداوم، می رود تا پدیده مشاوران جوان را نه تنها به عنوان یک مجرای مطمئن برای دستیابی به هدف ارزشمندی چون شکستن حلقه بسته مدیریتی کشور تبدیل نکند، بلکه آسیب های بزرگی چون ایجاد طبقه جدیدی از مدیران ناکار آمد، پر توقع و البته این بار جوان را به وجود آورد که خسارات فراوانی برای نظام به همراه خواهد داشت. مرجع : عدالتخانه
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

تازه های سایت