سالها قبل و در اوج دوران اصلاحات، صادق زیباکلام، استاد دانشگاه تهران که به اظهار نظرهای صریح و جنجالی شهره است، در مصاحبه با یکی از روزنامه های دوم خردادی، گفت: من دیگر از آقای خاتمی، جامعه مدنی و توسعه سیاسی نمی خواهم، من از آقای خاتمی می خواهم کاری کند که در جاده های کشور سالانه بیست هزار کشته ندهیم، از آقای خاتمی می خواهم که جلوی فرار مغزها را بگیرد و ..." این اظهار نظر جالب خیلی زود در هیاهوی سیاسی آن دوران گم شد ولی ... *** سند چشم انداز بیست ساله که به عنوان هدف و نقطه کمال نظام جمهوری اسلامی ایران برای آینده میان مدت خود مطرح شده است -و به تایید و تصویب رهبر معظم انقلاب به عنوان عالی ترین مقام کشور هم رسیده است- مقرر می دارد " ایران 1404 باید قدرت اول اقتصادی-سیاسی-فرهنگی منطقه باشد." بی تردید "قدرت اول منطقه شدن" ارزشی کاملا عینی و ملموس است، قابل تفسیر و تاویل نیست، به "آسانی" می شود در مورد آن به قضاوت نشست، ولی آیا ایران 1386 به همین سمت حرکت می کند؟ آیا تمام توان قوای سه گانه و دستگاههای حکومتی، "قدرت اول منطقه شدن" را هدف گرفته اند؟ واقعیت این است که جامعه ایرانی بعد از پایان جنگ تحمیلی و
بازسازی های اولیه، دو دوره اجرای شعار "آزادی" و "عدالت" را تجربه کرده است، در طی 16 سال گذشته، آزادی و عدالت، شعار محوری دو دولت "خاتمی و احمدی نژاد" بوده است، اما آیا می توان گفت که امروز جامعه ما از عدالت و آزادی بهره کافی و وافی برده است؟ انتزاعی بودن و نسبیت عمیق این شعارها و مفاهیم(به خصوص در جوامعی مثل جامعه ما) باعث شده است که نه در دوران اصلاحات و نه در دولت فعلی، طعم این دو شعار و گفتمان برای مردم، ملموس نباشد و این ارزشها به عمق جامعه سرایت نکند، سرخوردگی و یاس از اجرای این شعارها و پیامدهای منفی آن را به وضوح می توان در بدنه جامعه و به خصوص جوانان شاهد بود. می توان این ادعا را کرد که مردم ایران در سالهای اخیر خاطرات نه چندان خوشایند و تلخی از سوءاستفاده ها و افراط ها و تفریط های حامیان دو شعار "آزادی" و "عدالت" دارند. اما "کارآمدی" ارزشی است که خواص و عوام می توانند واقعی بودن آن را بسنجند و بفهمند و در مورد آن قضاوت کنند، انتزاع و نسبیت معمول در سایر ارزشهای اجتماعی در مورد آن صدق نمی کند، کارآمدی از آن جهت که رضایت و مقبولیت می آفریند،می تواند محور ائتلاف ها و اتحادهای اجتماعی و از همه
مهمتر، باعث پرشدن خلاء و شکاف "ملت -دولت" باشد. کارآمدی ، یک ارزش به معنای واقعی کلمه "ملی" است، کارآمدی ارزش مشترک حاکمیت و ملت و نخبگان است، شاید هیچ ارزش و ایده ای به این اندازه در جامعه، مورد اقبال نباشد. از طرف دیگر، نشانه ها و علائم کارآمدی یا ناکارآمدی یک نهاد، یک مدیر یا یک سیستم، خیلی زود برای همه مشخض می شود و به همین جهت، با شعار و گفتمان "کارآمدی" ، فریفتن مردم و نخبگان فرافکنی و سوءاستفاده بسیار دشوار یا حتی محال است، از این جهت سیاستمدارانی هم که با شعار کارآمدی ، وارد عرصه سیاست می شوند را باید شجاع ترین سیاستمداران دانست. ابدا مقصود این نیست که ارزش و اهمیت مفاهیمی چون "آزادی و عدالت" کمرنگ جلوه داده شود، اما بی شک عدالت و آزادی در یک جامعه پیشرفته و توسعه یافته قابل درک و تعریف و تحقق است، کارآمدی ، مقدمه تحقق عدالت و آزادی است و در جامعه ای آشفته و سیستمی ناکارآمد ، نه می توان عدالت را جستجو کرد و نه از آزادی کام گرفت. به نظر می رسد ضرورت دوران حاضر و آن گردنه مهم و تاریخی که جامعه ایرانی باید "هم اکنون" از آن عبور کند، گذار از ارزشهای انتزاعی-ذهنی به ارزشهای عینی-ملموس است، عبور از این
گردنه است که شرط تحقق سند چشم انداز بیست ساله است، در نتیجه، " کارآمدی" به عنوان یک "ارزش عینی و ملموس" می تواند و باید سنگ بنای دوران جدید نظام جمهوری اسلامی و محور رقابت های سیاسی گروهها و احزاب باشد و بشود.
دیدگاه تان را بنویسید