با پايان جنگ جهاني دوم و برقراري نظام قيموميت، انگلستان بر بخشهايي از امپراتوري عثماني و از جمله سرزمين فلسطين، چيرگي يافت. در طي دورهي قيموميت انگلستان، شرايط و زمينه براي تقويت حضور صهيونيستها و سلطهي آنها بر فلسطين بيش از پيش فراهم شد و با تصويب طرح تقسيم در سازمان ملل متحد در سال 1948، صهيونيستها تأسيس كشوري جعلي به نام اسرائيل را اعلام كردند. به اين ترتيب، مسلمانان در مقابل عملي انجام شده قرار گرفتند كه تا به امروز باعث بروز جنگهاي متعدد منطقهاي ميان مسلمانان و دولت غاصب اسرائيل شده است.
به گزارش «فردا» روابط ايران و رژيم اشغالگر قدس كه از سال 1328 به صورت «دوفاكتو» شروع شد نه تنها برخلاف مصالح ملي بود بلكه احساسات مردم نيزدر آن ناديده گرفته شده بود. در اين نوشتار به بعُد فرهنگي اين روابط ميپردازيم و ميكوشيم كه براساس اسناد موجود در آرشيو وزارت امور خارجه، به توضيح مسائلي كه در اين زمينه وجود داشته است، بپردازيم. البته رعايت اختصار در نوشتن مطالب رعايت شده است و ترتيب طرح موضوعات نيز دليل بر اهميت بيشتر يا كمتر موضوع نيست. 1ـ جهانگردي يكي از زمينههاي همكاري فرهنگي بين دو كشور، جهانگردي بوده است. در اوايل دههي 40، اسدالله علم، نخستوزير وقت، از دولت اسرائيل خواست تا براي توسعهي جهانگردي در ايران طرحي را تنظيم كند. تدي كولك، رئيس اتحاديهي جهانگردي اسرائيل، به رياست هيئت اسرائيلي جهت برنامهريزي براي توسعهي صنعت جهانگردي ايران برگزيده شد. وي به اتفاق دو نفر ديگر بنا به دعوت علم در روز 4 مردادماه 1341 به تهران عزيمت كردند و طي 10 روز توقف در ايران، با علم وبعضي مقامات ديگر ملاقاتهايي انجام داده و در 14 مرداد به اسرائيل بازگشتند. وي در اين ملاقاتها با اشاره به راهكارهاي توسعهي
جهانگردي در ايران از جمله تأسيس ادارهاي به اين منظور و همچنين تبليغات مناسب و اصلاح وضع هتلها و تربيت كادر گمركي، اظهار داشت كه مهمتر از همهي اينها، همكارياي است كه در اين زمينه بايد بين ايران، اسرائيل تركيه به عمل آيد. كولك در اين سفر همچنين توصيه كرد كه ضمن تأسيس هتلها، جادههاي جديد و وسايل نقلهي مدرن در تخت جمشيد، ايران بايد واقعهي مهمي برپا كند تا توجه خارجيان را به اين تسهيلات جهانگردي جديد جلب كند.بعدها كولك اعتراف كرد كه هرگز تصور نميكرد كه اسرافكارياي كه در جشنهاي بيست و پنجمين قرن بنيانگذاري امپراتوري ايران پيش آمد، هماني بودكه او توصيه كرد. وي همچنين به مقامهاي ايراني يادآور شد كه فعاليت و همكاري در زمينه جهانگردي چيزي نيست كه بتوان آن رابه صورت محرمانه انجام داد و در اين زمينه ميبايستي در همه جا آشكارا به تبليغاتي دامنهدار دست زد. اين هشدار وي به اين دليل بود كه مقامات ايران در دورهي پهلوي هميشه روابط عميق موجود ميان دو كشور را انكار ميكردند و اصرار داشتند كه اسرائيليها نيز سطح مناسبات موجود را محرمانه نگه دارند. علم، نخست وزير وقت نيز دستور داد كه جلسهاي مركب از وزيران دارايي،
كشاورزي و بازرگاني تشكيل گردد و مسائل مورد علاقهي دو طرف را مورد رسيدگي قرار دهد. مسئلهي توسعهي جهانگردي ميان دو كشور در سالهاي بعد نيز دنبال شد. در آبانماه سال 1342 دكتر ولف تصيگلي، مشاور بينالمللي روتاري در خاورميانه، براي يك مصاحبهي حضوري نزد شاه رفت. در اين مصاحبه مسئلهي مبادلهي جهانگردان بين كشورهاي اسرائيل، يونان، تركيه و ايران را مطرح ساخت و از تصيگلي خواست تا در مورد توسعهي جهانگردي بين انجمنهاي روتاري در اين منطقه اقدام نمايد. 7 اقدامات انجام شده در اين زمينه در سال 1343 به نتيجه رسيد و در پنجم فروردين آن سال، نخستين گروه جهانگردان اسرائيلي توسط مؤسسهي جهانگردي «اشل» به مديريت شخصي به نام «اشل» و با همكاري شركت هواپيمايي «ك.ال. ام» وارد تهران شدند. رئيس وقت دفتر نمايندگي ايران در اسرائيل نيز در نامهاي به وزارت امور خارجه، خواستار همكاري با اين گروه و فراهم شدن حداكثر تسهيلات براي آنها ميشود. وي مينويسد: «... در اين صورت مؤسسات فوقالاشاره تشويق خواهند شد كه در عرض يك سال چندين هزار نفر را براي آمدن به ايران آماده سازند.» 2 ـ جشنهاي 2500 ساله مسئلهي قابل توجه ديگر، نقش اسرائيليها
در طراحي و برگزاري جشنهاي 2500 ساله است. همچنان كه گفته شد، اسدالله علم درسال 1341 از تدي كولك دعوت كرد كه به ايران بيايد. در اين سفر وي راجع به برگزاري جشنهاي 2500 ساله با مقامات ايراني مذاكره كرد. وي بعدها گفته بود كه تز اصلي برگزاري اين جشنها را او ارائه داده و با علم در ميان گذارده است. وي با مسئولان اين جشنها همكاري و همفكري وسيعي داشت وده سال بعد؛ يعني در سال 1350، كه جشنها برگزار شدند، وي از اينكه به اين مراسم دعوت نشده بود، به پرويز راجي گلهگذاري كرد. مطبوعات اسرائيلي در طي دههي 40، مطالب و مقالات متعددي دربارهي جشنهاي 2500 ساله وسالگرد تأسيس پادشاهي ايران نوشتند و تبليغات وسيعي در اين باره به راه انداختند. 11 البته هدف آنها از اين همه، بهرهبرداري از اين تبليغات به نفع خود بود. آنها با اين تبليغات و به ويژه در خصوص اقدام كوروش در آزاد كردن يهود از زير يوغ پادشاه بابل، سعي داشتند پيوندهاي باستاني بين ايران و قوم يهود به وجود آورند. نشريهي هپوعل هتصاعير، چاپ اسرائيل در 1964، در مطلبي نوشت: «جشنهاي شاهنشاهي ايران نه تنها از طرف كليهي كشورهاي جهان بلكه به خصوص از طرف يهوديان مورد توجه قرار
خواهد گرفت. ملت يهود در موطن خود ... احساسات ستايشآميز خود را نسبت به انساني كه يكي از بزرگترين شخصيتهاي عالم انساني است [كوروش] تقديم خواهد داشت. همهي ما از وي به عنوان شخصي كه بازگشت يهوديان را به وطن ممكن ساخت، ياد خواهيم كرد.» يهوديهاي جهان حتي پيش از آنكه در ايران تصميم به برگزاري يادبود دوهزار وپانصدمين سال بنيادگذاري شاهنشاهي اين كشور به دست كوروش گرفته شده باشد، يادبودي به اين مناسبت و آزادي قوم يهود به دست كوروش وبازگشت به فلسطين برگزار كردند. در مرداد ماه 1338 / اوت 1959 كنگرهي بينالمللي يهود كه هر پنج سال يكبار تشكيل ميشود، با شركت نمايندگان اعزامي يهوديان پنجاه كشور مختلف جهان در استكهلم (پايتخت سوئد) برگزار گرديد. اين كنگره داراي مراكز جداگانهاي در نيويورك، لندن، ژنو، ريودوژانيرو، الجزاير و يك ادارهي انتشارات و اطلاعات مركزي در لندن است. در اجلاسيهي كنگرهي بينالمللي يهود كه از دهم تا بيستم مرداد ماه 1338 / دوم تا دهم اوت 1959 در شهر استكهلم تشكيل گرديد، در تعقيب گزارش هيئت نمايندگي يهوديان، قطعنامهي زير در جلسهي 19 مرداد / 11 اوت اين كنگره به اتفاق آرا به تصويب رسيد: «مجمع
عمومي كنگره جهاني يهود توسط هيئت نمايندگي يهوديان ايران در كنگره اطلاع يافت كه اعليحضرت همايون شاهنشاه ايران و دولت آن كشور مقرر داشتهاند مراسم يادبود دو هزار و پانصدمين سال تأسيس شاهنشاهي ايران به دست كوروش كبير، برگزار گردد. شوراي اجراييه، كنگره را مأمور ميكند كه به نوبهي خود اين يادبود بزرگ را در زمينهي بينالمللي آن مورد تجليل قراردهد و از تمام سازمانها و جوامع يهودي در سراسر جهان خواستار است كه طي باشكوهترين مراسم، حقشناسي خود را نسبت به خاطرهي اين قهرمان بزرگ تاريخ كه در كتاب آسماني تورات از بزرگواري او نسبت به ملت يهودسخن رفته است، ابراز دارند.» در اورشليم نيز مركزي براي پيگيري اين امر تشكيل گرديد و فعاليتهاي فراواني در اين زمينه انجام داد. صهيونيستها در تبليغات خود از كوروش به عنوان «اولين صهيونيست» و از اعلاميهي كوروش با عنوان «بالفور باستاني»16 نام ميبردند. وقتي كه در سال 1350، جشنهاي 2500 ساله بدون دعوت از اسرائيليها انجام شد، موجبات رنجش خاطر آنها فراهم شد و مطبوعات اسرائيلي، شاه را به خاطر ولخرجيها و بعضي نيز مستقيماٌ به دليل دعوت نكردن از اسرائيليها مورد مذمت قرار دادند. ادامه
اين گزارش را اينجا بخوانيد. http://www.fardanews.com/show/?id=34949
دیدگاه تان را بنویسید