فایننشالتایمز: جهان به دلیل رفتار ترامپ از آمریکا فاصله میگیرد
نشریه انگلیسی «فایننشال تایمز» در گزارشی به بررسی پیامدهای تعرفههای گمرکی آمریکا علیه کشورهای مختلف پرداخت.

یک روزنامه انگلیسی در گزارشی نوشت که سیاستهای تعرفهای که اخیرا رئیس جمهور آمریکا علیه بسیاری از کشورهای متحد اعمال کرده باعث میشود که جهان از واشنگتن فاصله بگیرد.
فارس، نشریه انگلیسی «فایننشال تایمز» در گزارشی به بررسی پیامدهای تعرفههای گمرکی آمریکا علیه کشورهای مختلف پرداخت.
در این گزارش آمده است: «هفته گذشته، اتحادیه اروپا توافقی تجاری با آمریکا امضا کرد که به گفته بروکسل، ضرورتی برای آن وجود نداشت. این توافق، که بهصراحت یک «توافق سیاسی» و «غیرالزامآور از نظر حقوقی» توصیف شده، نشاندهنده تسلیم اتحادیه اروپا در برابر دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، است.
به نوشته هیئت تحریریه فایننشال تایمز، این توافق «سناریوی رؤیایی» ترامپ را محقق کرد. گرچه ممکن است اروپا نتوانسته باشد شرایط بهتری به دست آورد و با کنار گذاشتن نقش خود بهعنوان مدافع نظم مبتنی بر قوانین، اندکی ثبات کسب کرده باشد، اما این ثبات شکننده است.
با اعمال تعرفههای جدید و تغییرات یکجانبه در سیاست تجاری آمریکا برای بسیاری از شرکای تجاری این کشور، آیا آرامشی در راه است؟ شاید موقتاً، اما تضمینی وجود ندارد. به نظر میرسد ترامپ ممکن است برای مدتی از پیگیری سیاستهای تجاری دست بکشد و روی اهداف دیگر تمرکز کند. بااینحال، روشن است که سیاست تجاری آمریکا از این وضعیت جدید لیبرالتر نخواهد شد. این شرایط ما را وادار میکند تا درباره تأثیر این رژیم تجاری جدید بر اقتصاد جهانی تأمل کنیم.
جهانی با تعرفههای سنگین
جهان پیشرو جهانی است که در آن آمریکا برای مصرفکنندگان و کسبوکارهای خود تعرفههایی بین ۱۵ تا ۳۰ درصد بر واردات از اکثر کشورها اعمال میکند. اگرچه معافیتها و سهمیههایی برای برخی بخشها و کشورها وجود دارد، اما تصویر کلی این است: مالیاتهای تجاری به مراتب بیشتر از هر زمان دیگری در قرن گذشته است. اگر این وضعیت پایدار بماند یا تشدید شود، چه پیامدهایی خواهد داشت؟ در ادامه به چهار پرسش کلیدی میپردازیم.
آیا تجارت جهانی کاهش خواهد یافت؟
به احتمال زیاد، بله، بهویژه در تجارت با آمریکا. تعرفهها بهطور کلی تراز تجاری کل را تغییر نمیدهند، بلکه تجارت را گرانتر کرده و فعالیتها را بین بخشها و کشورها جابهجا میکند. این امر به تغییر زنجیرههای تأمین و کاهش کلی تجارت منجر خواهد شد. بااینحال، ممکن است بقیه جهان در واکنش به سیاستهای مخرب ترامپ، یکپارچگی تجاری میان خود را تقویت کنند. بسیاری از کشورها کمتر از آنچه واکنشهای هراسآلود به تهدیدات ترامپ نشان میدهد، به تجارت با آمریکا وابستهاند. بنابراین، جدایی از آمریکا و تقویت شبکههای تجاری دیگر، مانند بازار واحد اروپا یا شرکای تجاری دوست، کاملاً قابلتصور است.
آیا توازن تجارت جهانی تغییر خواهد کرد؟
جریانهای تجارت بینالمللی نامتقارن هستند. اتحادیه اروپا، چین، ژاپن و صادرکنندگان بزرگ کالاها دارای مازاد تجاری هستند، در حالی که آمریکا، کانادا و بریتانیا کسری تجاری دارند. هدف ترامپ ظاهراً کاهش کسری تجاری آمریکا است، اما سیاستهای او بعید است این هدف را محقق کنند. اگر او موفق شود، دیگر کشورها نیز باید تراز تجاری خود را تنظیم کنند. اگر کسری آمریکا حذف شود، چین یا اتحادیه اروپا باید مازاد خود را کاهش دهند یا حذف کنند، زیرا اعداد باید به صفر برسند. چگونگی وقوع این امر یکی از بزرگترین معضلات اقتصاد کلان است. مایکل پتیس، اقتصاددان، معتقد است که اقتصاد کنترلشده چین ابزارهای بیشتری برای تأثیرگذاری دارد و اقتصادهای بازارمحور را وادار به تطبیق میکند. این به این معناست که آمریکا نمیتواند کسری خود را کاهش دهد مگر اینکه چین سیاستهایش را تغییر دهد. همچنین، اروپا نگران است که صادرات چین از بازار بسته آمریکا به سمت اروپا هدایت شود.
اقتصادها چگونه بازسازی میشوند؟
اتحادیه اروپا و چین دلایل خودخواهانهای برای کاهش مازاد تجاری خود دارند که میتواند خواستههای ترامپ را برآورده کند. برای اروپا، این به معنای سرمایهگذاری بیشتر در داخل به جای انباشت پسانداز مالی در خارج است. برای چین، فرصتی برای افزایش رفاه و امنیت اقتصادی صدها میلیون نفر است. اما این تنها در صورتی محقق میشود که ارتباط بین موقعیت خارجی اقتصاد و فرصتهای بازسازی داخلی درک شود. اقتصاد بازسازیشده اروپا میتواند سه درصد از تولید خود را که به صادرات مازاد اختصاص دارد، به زیرساختها، خدمات یا کالاهای صنعتی مانند تجهیزات دفاعی هدایت کند، هرچند این ممکن است برای صنایعی مانند خودروسازی آلمان دردناک باشد. در آمریکا، کاهش کسری تجاری میتواند به کاهش سرمایهگذاری شرکتها منجر شود، در حالی که اروپا سرمایهگذاری بیشتری خواهد داشت.
چه بر سر تولید چین میآید؟
در چین، بازتخصیص بخشی به معنای افزایش مصرف خانوارها است که با توجه به نابرابری شدید، میتواند به بهبود چشمگیر رفاه اقتصادی منجر شود. اما اینکه نخبگان چین تمایل به دادن قدرت و استقلال بیشتر به مردم داشته باشند، جای تردید دارد. پرسش مهم دیگر این است که اگر چین بازتعادل داخلی را دنبال کند، چه بر سر تولید آن میآید؟ حمایتهای کلان دولت چین از تولید، بهویژه در فناوریهای سبز مانند پنلهای خورشیدی و خودروهای برقی، منجر به کاهش حاشیه سود و بهرهوری شده است.
برخلاف دیدگاه رایج که خواستار کاهش یارانههاست، میتوان استدلال کرد که تا زمانی که هر خانوار چینی خودروی برقی و انرژی تجدیدپذیر نداشته باشد، ظرفیت اضافی وجود ندارد. اما رسیدن به این هدف نیازمند هدایت یارانهها به سمت مصرف داخلی است، که نهتنها به نفع مردم چین، بلکه به بهبود روابط اقتصاد کلان جهانی کمک میکند.
پرسشهایی بیپاسخ
اینها پرسشهایی هستند که هنوز پاسخ روشنی ندارند، اما با ورود به رژیم تجاری جدید ترامپ، باید به آنها توجه کنیم. آیا بلوکهای اقتصادی تصمیمات لازم برای تغییر تراز خارجی خود را خواهند گرفت؟ اگر انتخابهای آنها ناسازگار باشد، چه میشود؟ اینها چالشهایی هستند که اقتصاد جهانی در سالهای آینده با آنها روبرو خواهد بود.
دیدگاه تان را بنویسید