جمهوری اسلامی: پيامد طبيعي بحران رهبري در جهان

کد خبر: 140824

دوم آنكه آمريكا و انگليس و فرانسه در تلاش‌هاي زيادي كه براي مهار قيام‌هاي مردمي جهان عرب و شمال آفريقا بعمل آورده‌اند تاكنون ناكام مانده‌اند.

محافل سياسي غربي و عمدتاً نهادهاي اطلاعاتي و امنيتي وابسته به دولت‌هاي آمريكا، انگليس و فرانسه، درباره قيام‌هاي مردمي در كشورهاي عربي و شمال آفريقا و اينكه از ميان انقلاب و ديكتاتوري كداميك را بايد انتخاب كنند، دچار سردرگمي شده‌اند. علت اصلي اين سردرگمي را مي‌توان در چند نكته جستجو كرد. اول آنكه قيام‌هاي مردمي در جهان عرب بقدري سريع و غيرمنتظره رخ داده و به پيش مي‌رود كه اصولاً محاسبات آن از قدرت آمريكا و انگليس و فرانسه خارج است و در خود منطقه نيز رژيم صهيونيستي اكنون خود را با يك فاجعه بزرگ مواجه مي‌بيند. عده‌اي تلاش مي‌كنند اين حوادث را به دست‌هاي پنهان آمريكا و ساير قدرت‌هاي غربي و حتي صهيونيستي نسبت بدهند، لكن اين قبيل تحليل‌ها بسيار ساده لوحانه و بي پايه است و با واقعيت‌هاي موجود فاصله زيادي دارد. انحرافي بودن چنين گمانه زني‌هائي آنقدر روشن است كه هيچ نيازي به توضيح و تحليل و تشريح وجود ندارد. دوم آنكه آمريكا و انگليس و فرانسه در تلاش‌هاي زيادي كه براي مهار قيام‌هاي مردمي جهان عرب و شمال آفريقا بعمل آورده‌اند تاكنون ناكام مانده‌اند. سقوط بن علي و مبارك بهيچوجه مطابق ميل و خواست و مصالح قدرت‌هاي غربي نبود ولي عليرغم مقاومت‌هاي پيدا و پنهان اين قدرت‌ها رخ داد. سران رژيم صهيونيستي نيز با ابراز نگراني‌هاي پياپي نشان مي‌دهند كه شرايط جديد منطقه را براي موجوديت اين رژيم بسيار خطرناك مي‌دانند. و سوم آنكه همه متوجه شده‌اند كه ملت‌هاي منطقه به نقطه‌اي از بيداري رسيده‌اند كه ديگر نمي‌توان مانع پيشروي آنها شد. اين بيداري، با سقوط ديكتاتورهاي تونس و مصر اكنون به مرحله بلوغ رسيده و ملت‌هاي جهان عرب و شمال آفريقا شجاعت پيدا كرده‌اند و در قامت مردم انقلابي در برابر قلدري‌هاي خودكامگان ايستادگي مي‌كنند. مقاومت مردم ليبي در برابر حملات هوائي و توپخانه‌اي و كماندوئي ارتش و مزدوران خارجي قذافي علامت‌هاي بي سابقه‌اي را در جهان عرب به نمايش در آورده كه نويد دهنده رويدادهائي بسيار مهمتر از يك انقلاب نرم و مخملي و رنگي و حتي يك انقلاب قهرآميز است. استمرار حضور مردم بحرين در صحنه انقلاب و اعتراض به حكومت پادشاهي و نيز آنچه بيش از يكماه است در يمن جريان دارد، همين واقعيت را به رخ مي‌كشد. اين عوامل مهم و سرنوشت ساز، چنان چهره‌اي از قيام‌هاي بي سابقه اما ريشه‌دار و عميق را به صحنه آورده كه همه‌ي نهادهاي اطلاعاتي و امنيتي غرب از تحليل آن عاجزند و براي شناخت آن، راه به جائي نمي‌برند. همين ويژگي موجب شده رئيس‌جمهور آمريكا يك روز با حمايت از ديكتاتورهاي مصر و ليبي به استمرار حكومت ضد مردمي آنان اميدواري نشان دهد و روز ديگر با احساس نااميدي شديد از رويدادها، به عبارت پردازي‌هاي شبه شاعرانه روي آورد و انقلاب‌هاي مردمي جهان عرب و شمال آفريقا را "نسيم‌هاي آزادي بخش" بنامد و بگويد اين انقلاب‌ها افق‌هاي وسيعي را در برابر نسل‌هاي جديد ترسيم مي‌كنند. با اينحال، رئيس‌جمهور آمريكا در تحليل خود از اين حوادث، دچار سردرگمي بي سابقه‌اي شده و به جاي آنكه به خطرهاي ناشي از انقلاب‌هاي مردمي جهان عرب و شمال آفريقا براي منافع آمريكا اعتراف كند، در يك فرافكني رسوا و خلاف گوئي آشكار اعلام مي‌كند انقلاب‌هاي كشورهاي عربي به نفع واشنگتن است! اين تزلزل بي سابقه در موضعگيري‌هاي رئيس‌جمهور كشوري كه داعيه رهبري جهان را دارد و خود را ابرقدرت بلامنازع معرفي مي‌كند و رهنمود دادن به همه‌ي ملت‌ها و حكومت‌ها را از وظايف حتمي و قطعي خود مي‌داند، از بحران بي سابقه‌اي در دولت آمريكا خبر مي‌دهد كه براي ملت‌هاي آزاديخواه بسيار خوشحال كننده است. اين بحران در واقع بحران رهبري در جهان است و اختصاصي به آمريكا ندارد. در كشورهاي عربي و شمال آفريقا از ليبي گرفته تا يمن، مصر، مراكش، تونس، اردن، عربستان، عمان، بحرين، قطر، الجزاير و كويت، شرايط بگونه‌اي به پيش مي‌رود كه قطعاً ديگر براي ديكتاتورها در اين منطقه جائي وجود نخواهد داشت و مردم به زودي سرنوشت خود را دردست خواهند گرفت. سياست‌هاي دوگانه و مزورانه و منافقانه آمريكا و ساير قدرت‌هاي غربي در برابر اين رويدادها نيز جواب نخواهد داد و آنها ديگر هيچ قدرت و امكاني براي باقي نگهداشتن ديكتاتورها در مسندهاي حكومتي نخواهند داشت. اين واقعيت را از شعارهاي مردمي كه در صحنه حضور دارند، از چهره‌هاي مصمم معترضان، از استمرار پررنگ قيام‌هاي مردمي و از عقب نشيني‌هاي تاكتيكي و غيرتاكتيكي ديكتاتورها به روشني مي‌توان فهميد. آن دسته از ديكتاتورهاي كم عقل‌تر كه براي ماندن به قتل عام مردم متوسل مي‌شوند و بمباران هوائي و بكار بردن سلاح‌هاي ممنوعه عليه مردم را وسيله‌اي براي نجات خود مي‌دانند نيز قطعاً راه به جائي نخواهند برد و سرانجام با خفت و ذلت بيشتري سقوط خواهند كرد. هنگامي كه ميان حاكمان و مردم شط خون جريان بيابد، ديگر جائي براي ماندن حكام خون ريز و خون آشام باقي نمي‌ماند. اكنون زمان پاسخ دادن به اين سؤال است كه قدرت‌هاي غربي از ميان انقلاب و ديكتاتوري كداميك را انتخاب خواهند كرد؟ واقعيت‌هائي كه برشمرديم نشان مي‌دهند ديكتاتورها شانسي براي ماندن ندارند. از طرف ديگر، خوي استكباري سران قدرت‌هاي غربي به آنها اجازه نمي‌دهد با مردم همراهي كنند. بنابر اين، آنها چاره‌اي جز اين ندارند كه فرصت طلبي و موج سواري كنند و خود را همراه قيام‌هاي مردمي نشان دهند تا بتوانند مهره‌هاي مورد نظر خود را جايگزين ديكتاتورها نمايند و آينده را نيز در اختيار بگيرند. در چنين شرايطي فقط هوشياري مردم است كه آنها را نجات خواهد داد. پيش‌بيني مقرون به واقعيت‌ها اينست كه ملت‌ها با استفاده از بيداري خود و بحران شديدي كه در سطح رهبران جهان وجود دارد، سرنوشت خود را دردست بگيرند و به دوران طولاني اختناق و ديكتاتوري و محروميت مردم از تعيين سرنوشت خود خاتمه دهند.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

تازه های سایت