برانـدازی نـرم/ هدف از نامه ۷۰۰ نفره چیست؟

کد خبر: 1369826

بیانیه ۷۰۰ نفر را نمی‌توان یک اقدام صرفا سیاسی یا فرهنگی دانست. این اقدام دقیقا در همان نقطه‌ای ضربه می‌زند که دشمنان ایران آرزویش را دارند: یعنی از بین ‌بردن همبستگی و وحدت ملی در شرایط تهدید خارجی.

برانـدازی نـرم/ هدف از نامه ۷۰۰ نفره چیست؟

صبح نو نوشت: در شرایطی که مردم ایران به ‌دنبال حمله اخیر دشمن، همبستگی و وحدت ملی خود را نشان داده‌اند و جمهوری اسلامی ایران با اقتدار از جنگ 12 روزه عبور کرده است، انتشار نامه جمعی که برخی از خود را «کنشگر سیاسی و مدنی» معرفی می‌کنند و از طرح میرحسین موسوی برای برگزاری رفراندوم و تغییر قانون اساسی حمایت می‌کنند، نه یک مطالبه مدنی، بلکه به ‌صراحت بخشی از پازل عملیات روانی دشمن است.

این اقدام در چنین مقطعی، دقیقا هم‌راستا با اهداف آمریکا و رژیم صهیونیستی است که می‌کوشند فضای داخلی ایران را ملتهب و همبستگی ملی را تضعیف کنند.

ماجرا چیست؟

ماجرا به ظاهر ساده است، بیش از ۷۰۰ نفر در داخل و خارج کشور، با امضای بیانیه‌ای از طرح میرحسین موسوی برای تشکیل مجلس مؤسسان و تدوین قانون اساسی جدید حمایت کرده‌اند!

در میان امضاکنندگان نام‌هایی چون مصطفی تاج‌زاده، مهدی محمودیان و ابوالفضل قدیانی دیده می‌شود؛ چهره‌هایی که سوابقشان برای افکار عمومی شناخته‌شده است و پیش از این نیز در مقاطع حساس کشور، اقدام به موضع‌گیری‌هایی کرده‌اند که به وضوح با منافع ملی زاویه دارد.

بازخوانی نقش موسوی در سال ۸۸؛ چرا این روند تکرار می‌شود؟

میرحسین موسوی نخستین‌بار در سال ۱۳۸۸ نشان داد که در بزنگاه‌های حساس، با رفتارهای غیرمسئولانه و تحریک‌آمیز، حاضر است کشور را به التهاب و خسارت بکشاند. او با نپذیرفتن نتیجه انتخابات ریاست‌جمهوری و مطرح‌ کردن اتهام تقلب بدون سند و مدرک، کشور را وارد فتنه‌ای کرد که آثار زیان‌بار آن هنوز هم قابل مشاهده است. از تحریم‌های شدیدتر تا ناامنی داخلی و سست‌شدن اعتماد مردم به برخی نهادها، بخشی از پیامدهای فتنه ۸۸ بود.

اکنون، بار دیگر موسوی همان مسیر را در پیش گرفته است. او در بیانیه اخیرش، با تکرار همان ادبیات، اوضاع فعلی کشور را «نتیجه خطاهای بزرگ» خوانده و با اشاره به جنگ ۱۲ روزه اخیر با رژیم صهیونیستی، گفته است که «ضامن نجات کشور احترام به حق تعیین سرنوشت مردم است.»

 این اظهارات در حالی مطرح می‌شود که همگان می‌دانند جنگ اخیر، تجاوز مستقیم اسرائیل به خاک ایران بود و پاسخ قاطع موشکی جمهوری اسلامی به صهیونیست‌ها، نه‌تنها از مشروعیت ملی برخوردار بود، بلکه باعث افزایش حس غرور ملی و وحدت اجتماعی شد.

 هدف واقعی این بیانیه چیست؟

بیانیه ۷۰۰ نفر را نمی‌توان یک اقدام صرفا سیاسی یا فرهنگی دانست. این اقدام دقیقا در همان نقطه‌ای ضربه می‌زند که دشمنان ایران آرزویش را دارند: یعنی از بین ‌بردن همبستگی و وحدت ملی در شرایط تهدید خارجی.

آمریکا و اسرائیل به ‌خوبی می‌دانند که پس از عملیات «وعده صادق» و پاسخ ایران به تجاوز اسرائیل، موقعیت منطقه‌ای جمهوری اسلامی تقویت شده است. وحدت داخلی افزایش یافته، بازارها به آرامش بازگشته و جامعه در حال عبور از یک مرحله بحرانی است.

در چنین وضعیتی، بازکردن پرونده همه‌پرسی، تغییر قانون اساسی و طرح مجلس مؤسسان، دقیقا همان کاری است که اتاق‌های فکر تل‌آویو و واشنگتن از مخالفان داخلی ایران می‌خواهند.

نکته قابل تأمل اینجاست که حمایت این ۷۰۰ نفر دقیقا پس از فروکش‌کردن موج جنگ و در مقطعی صورت می‌گیرد که فضای عمومی جامعه به سمت آرامش و همدلی حرکت می‌کرد. هرگاه در کشور بوی همبستگی و وحدت می‌آید، این جریانات ظاهر می‌شوند تا دوباره فضا را ملتهب و جامعه را دوقطبی کنند.

آیا همه امضاکنندگان صرفا منتقدند؟

نقد به ساختارهای حکمرانی، امری طبیعی است. جمهوری اسلامی همواره پذیرای نقدهای سازنده بوده و خود رهبر معظم انقلاب بارها بر ضرورت شنیدن سخن مخالف تأکید کرده‌اند، اما تفاوت اساسی میان «نقد دلسوزانه» و «پروژه تخریب و عملیات روانی» وجود دارد.

در شرایط کنونی، طرح تغییر قانون اساسی آن هم با ادبیات القایی «ساختار کنونی نماینده همه مردم نیست» و درخواست برای برگزاری رفراندوم، عملا بازکردن دروازه به روی بی‌ثباتی است. آیا ۷۰۰ نفر امضاکننده این بیانیه نمی‌دانند که چنین پیشنهادهایی در بستر تهدیدات خارجی، عملا کشور را وارد یک فاز ازهم‌پاشیدگی می‌کند؟ آیا از تجربه لیبی و سوریه درس نگرفته‌اند که هرگاه ساختارهای مستقر را تضعیف کنید، زمینه برای ورود بیگانگان باز می‌شود؟

بعید نیست که برخی از امضاکنندگان این نامه آگاهانه در این پازل بازی می‌کنند. حتی احتمال اینکه برخی از آن‌ها مأموریت ویژه‌ای برای تشدید شکاف‌های داخلی داشته باشند، فرض بعیدی نیست و قطعا بررسی این موضوع، برعهده دستگاه‌های امنیتی است.

دستگاه‌های امنیتی باید پیگیری کنند

اینکه عده‌ای به ‌صورت سازمان‌یافته در بزنگاه‌های حساس، اقدام به صدور بیانیه‌هایی کنند که دشمن را خوشحال و ملت را مأیوس می‌کند، موضوعی نیست که بتوان از کنار آن به‌ راحتی گذشت.

اینکه برخی افراد داخل کشور و تعدادی از چهره‌های خارج‌نشین به‌طور هماهنگ، بیانیه‌ صادر و پیشنهاد تغییر بنیادین نظام را مطرح می‌کنند، صرفا یک اقدام سیاسی نیست، بلکه به لحاظ امنیتی هم قابل بررسی است. دستگاه‌های امنیتی باید بررسی کنند که آیا پشت پرده این جریان، هماهنگی‌هایی با سرویس‌های بیگانه وجود دارد یا نه؟ آیا برخی از این چهره‌ها با منابع خارجی مرتبط‌اند یا خیر؟

سکوت در برابر چنین اقداماتی، مساوی با ضربه‌پذیر کردن کشور است

تجربه نشان داده است که هر گاه جریانات تجزیه‌طلب، اپوزیسیون خارج‌نشین و برخی چهره‌های تندرو داخلی در یک نقطه به هم می‌رسند، کشور دچار مشکل می‌شود. طرح برگزاری همه‌پرسی و مجلس مؤسسان در این شرایط، خواسته اپوزیسیون برانداز و رژیم صهیونیستی است؛ این مسأله‌ای نیست که پنهان باشد. به ‌صراحت در رسانه‌های عبری‌زبان و اندیشکده‌های آمریکایی، روی شکستن وحدت ملی ایران و تضعیف ساختار حاکمیت تمرکز کرده‌اند. چنین فضایی که امروز برخی از چهره‌های داخلی به ‌ظاهر با ادبیات حقوق بشری و دموکراسی‌خواهی به آن دامن می‌زنند، در عمل می‌تواند به بی‌ثبات‌سازی کشور منجر شود.

درمان مشکلات کشور، اصلاح از درون است؛ نه فروپاشی ساختار

هیچ ایرانی منصفی منکر مشکلات موجود نیست. اقتصاد کشور نیازمند بازسازی است، بوروکراسی باید چابک‌تر شود، شفافیت و مبارزه با فساد باید افزایش پیدا کند و صدای مردم باید شنیده شود، اما راه‌حل، تغییر قانون اساسی به روش مطلوب بی‌بی‌سی و صدای آمریکا نیست.

اصلاح از درون و مبتنی بر اصول قانون اساسی، راه علاج مشکلات کشور است؛ همان چیزی که رهبر معظم انقلاب هم بر آن تأکید داشته‌اند. نقد درون‌زا، اصلاح سازوکارهای اجرایی، افزایش شفافیت و رفع گره‌های مدیریتی، بهترین مسیر است؛ نه اینکه در شرایط تهدید خارجی، ساختار حاکمیت را زیر سوال ببریم.

تغییر قانون اساسی یا اجرای پروژه فشار روانی؟

نگاهی دقیق‌تر به بیانیه موسوی و نامه ۷۰۰ نفر نشان می‌دهد که این قبیل تحرکات نه به نفع مردم است و نه دغدغه واقعی «اصلاح» را دارد؛ بلکه به‌نوعی بازتولید همان پروژه فشار روانی علیه مردم و حاکمیت است که از سوی رسانه‌های معاند و اتاق‌های فکر بیرونی هدایت می‌شود.

تجربه ثابت کرده هرگاه مردم در برابر فشار دشمنان به‌ویژه آمریکا و رژیم صهیونیستی، همبستگی بیشتری نشان می‌دهند، این جریان‌ها به‌یک‌باره فعال می‌شوند و با کلیدواژه‌هایی مانند «تغییر ساختار»، «رفراندوم» و «مجلس مؤسسان» تلاش می‌کنند اعتماد ملی را خدشه‌دار کنند.

نکته مهم این است که موسوی و همراهانش زمانی سخن از تغییر قانون اساسی به میان می‌آورند که کشور هنوز درگیر پیامدهای جنگ ترکیبی اسرائیل و آمریکا است. این زمان‌بندی دقیقا هماهنگ با سناریوی دشمن است؛ چراکه در چنین شرایطی هرگونه سخن از بازنگری در ارکان نظام، خواسته یا ناخواسته، تضعیف جبهه مقاومت و تقویت جبهه متخاصم تلقی می‌شود.

نقش‌آفرینی شبکه نفوذ در جنگ روایت‌ها

امروز جنگ اصلی، جنگ روایت‌هاست. دشمنان جمهوری اسلامی ایران به خوبی فهمیده‌اند که براندازی نظام نه از طریق حمله نظامی، بلکه از طریق تخریب افکار عمومی، سیاه‌نمایی و بی‌ثبات‌سازی روانی ممکن است.

بیانیه‌هایی از جنس موسوی و نامه ۷۰۰ نفر دقیقا در همین چارچوب عمل می‌کند؛ آن‌ها بدون ارائه راهکار عملی، صرفا با القای بحران و یأس، امید اجتماعی را هدف گرفته‌اند.

فراموش نکنیم که این افراد سابقه طولانی در هم‌صدایی با رسانه‌های ضدایرانی دارند. تاج‌زاده، محمودیان و قدیانی از همان‌هایی هستند که در تمام سال‌های گذشته با هر بهانه‌ای، دست به تخریب چهره نظام زده‌اند و حالا با تکرار کلیدواژه‌هایی که رسانه‌های دشمن دیکته می‌کنند، به جنگ روانی علیه کشور دامن می‌زنند.

همبستگی ملی، خط قرمز جمهوری اسلامی

مهم‌ترین مسأله در شرایط فعلی، حفظ انسجام داخلی است. دشمن به‌ خوبی می‌داند که وحدت مردم ایران، بزرگ‌ترین سد در برابر تحریم، جنگ ترکیبی و تهدیدات امنیتی است. از همین رو هر پروژه‌ای که بخواهد این همبستگی را بشکند، عملا در پازل آمریکا و اسرائیل قرار می‌گیرد.

خواست عمومی امروز مردم، تقویت کشور در برابر دشمنان خارجی است؛ نه بازی در زمین فتنه‌انگیزان داخلی که هر بار به بهانه‌ای، آب به آسیاب دشمن می‌ریزند.

اگر قرار است کشور از چالش‌ها عبور کند، مسیر آن رفراندوم و بیانیه‌خوانی نیست؛ بلکه تقویت تولید، اصلاح مدیریتی، همبستگی اجتماعی و ایستادگی در برابر فشارهای خارجی است. هر صدایی که برخلاف این مسیر باشد، ولو با شعارهای جذاب، نهایتا به نفع دشمن تمام خواهد شد.

سخن پایانی

بیانیه موسوی و حمایت ۷۰۰ نفر از آن، ادامه همان روندی است که در سال ۸۸ آغاز شد و امروز هم در بزنگاه حساس تقابل ایران با رژیم صهیونیستی و آمریکا، دوباره به صحنه آمده است.

تجربه تاریخی نشان می‌دهد که هرگاه دشمن برای فشار به ایران شکست می‌خورد، جریان‌های داخلی که پیوندهایی با رسانه‌ها و محافل غربی دارند، سعی می‌کنند با ایجاد التهاب سیاسی، مأموریت تکمیل پازل فشار را انجام دهند.

ملت ایران اما هوشیار است و به ‌خوبی می‌داند که همبستگی و وحدت در این شرایط، مهم‌ترین نیاز کشور است. این ملت به‌ جای دامن‌زدن به تنش‌های سیاسی، از مسئولان می‌خواهد که مشکلات را حل کنند، اقتصاد را بهبود ببخشند و به سمت پیشرفت حرکت کنند. کسانی که امروز نسخه براندازی ساختار می‌پیچند، در واقع در زمین دشمن بازی می‌کنند؛ چه آگاهانه و چه ناآگاهانه.

 

۰

دیدگاه تان را بنویسید