جنگ 12 روزه چه درس‌هایی برای ما داشت؟

کد خبر: 1371306

یکی از پدیده‌های چشمگیر در خلال جنگ 12 روزه، همبستگی کم‌نظیر ملت ایران بود. مردم با گرایش‌ها و عقاید گوناگون، در مواجهه با تهدید موجودیت کشور، اختلافات را کنار گذاشته و یکپارچه در صف دفاع قرار گرفتند.

جنگ 12 روزه چه درس‌هایی برای ما داشت؟

صبح نو نوشت: جنگ 12 روزه اخیر بین ایران و رژیم صهیونیستی، فراتر از یک رویارویی نظامی صرف، به رویدادی سرنوشت‌ساز در تاریخ معاصر کشور تبدیل شد. این نبرد ناگهانی که با حمله غافلگیرانه دشمن در نیمه‌شب ۲۳ خرداد آغاز شد، اگرچه خسارات و تلفات در پی داشت، اما در بطن خود درس‌های گران‌بهایی برای جامعه ایران به همراه آورد. مهم‌ترین دستاورد این جنگ کوتاه، شکل‌گیری یک انسجام و همبستگی ملی کم‌سابقه بود که تمامی اقشار جامعه را زیر پرچم دفاع از میهن متحد ساخت. علاوه بر آن، تجربه جنگ ۱۲ روزه نقاط قوت و ضعف ما را در حوزه‌های مختلف - از سیاست و مدیریت گرفته تا  اقتصاد و دیپلماسی - آشکار کرد. در این گزارش ، کوشیده‌ایم تا پس از گذشت بیش از چهل روز از جنگ تحمیلی 12 روزه، درس‌های آموخته ‌شده از این جنگ     را در همه حوزه‌های مذکور بررسی کنیم.

 انسجام ملی، سرمایه‌ای اجتماعی در برابر تهدیدات

یکی از پدیده‌های چشمگیر در خلال جنگ 12 روزه، همبستگی کم‌نظیر ملت ایران بود. مردم با گرایش‌ها و عقاید گوناگون، در مواجهه با تهدید موجودیت کشور، اختلافات را کنار گذاشته و یکپارچه در صف دفاع قرار گرفتند. در روزهای حمله، حتی آن بخش از جامعه که پیش‌تر منتقد یا معترض به اوضاع بود، در این نبرد همراهی کرد یا دست‌کم سکوت پیشه نمود؛ هیچ‌کس پشت میهن را خالی نگذاشت. این واکنش جمعی نشان داد که در اعماق فرهنگ تاریخی ایران، نوعی آمادگی و حساسیت تاریخی نسبت به خطرات موجودیتی نهفته است. به تعبیری، حافظه تاریخی ایرانیان - چه از یورش‌های باستانی و چه از جنگ تحمیلی هشت‌ساله - آنها را آماده کرده تا هر گاه کیان کشور در معرض خطر قرار گیرد، غریزه جمعی دفاع و اتحاد فعال شود.

دلیل این وحدت خودجوش ملی را می‌توان در دو عامل دانست:   عامل سلبی وعامل ایجابی. از بُعد سلبی، مردم یک تهدید وجودی مشترک را به ‌وضوح درک کردند؛ دشمن بیرونی در ذهن جامعه تعیّن یافت و بدین‌ترتیب حس هم‌سرنوشتی در برابر «دیگری متخاصم» برانگیخته شد. از بُعد ایجابی، عملکرد صحیح حاکمیت در لحظات آغازین جنگ به تقویت این اتحاد انجامید. حفظ نظم سیاسی و جابه‌جایی به‌ موقع فرماندهان شهید یا مجروح در ساعات اولیه تهاجم، از فروپاشی ساختار فرماندهی جلوگیری کرد. سپس پاسخ سریع و قاطع موشکی     در کمتر از ۲۴ ساعت - که مراکز حساس دشمن را هدف قرار داد - اعتماد‌به‌نفس و انسجام ملی را دوچندان کرد. بدین‌ترتیب مردم دیدند که کشور زخم خورده، اما زانوهایش سست نشده است و ارادهٔ دفاعی آن پابرجاست.

ضرورت حفظ همبستگی ملی در دوران صلح

هرچند این وحدت ملی در گرمای جنگ شکل گرفت، اما نباید فراموش کنیم که چنین همبستگی، به‌ دلیل ماهیت واکنشی و شرایط خاص زمانی، امری موقت بود. پس از اعلام آتش‌بس و پایان درگیری‌ها، به‌ تدریج کشمکش‌ها و اختلاف‌نظرهای سیاسی و اجتماعی به صحنه داخلی بازگشت؛ به‌ویژه در فضای رسانه‌ای دوباره صداهای متعارض شنیده شد. این بازگشت تضادها طبیعی است، اما نباید ما را از  نیاز دائمی به انسجام اجتماعی غافل کند. اگر قرار است آن اتحاد کم‌نظیر روزهای جنگ را در میان‌مدت و بلندمدت حفظ کنیم و از میوه‌های آن بهره‌مند شویم، باید آگاهانه برای تقویت و تداومش تدبیر کنیم.

همبستگی ملی اگر پایدار بماند، دو کارکرد اساسی خواهد داشت: نخست فرصت‌ساز است؛ یعنی زمینه‌ساز مشارکت عمومی در پیشبرد اهداف ملی و اجرای طرح‌های بزرگ می‌شود. دوم  تهدیدزدا است؛ جامعه متحد قدرت بازدارندگی بالاتری در برابر دشمنان دارد و توطئه‌های براندازانه را خنثی می‌کند. تجربه جنگ ۱۲ روزه تصدیق کرد که وحدت ملی بزرگ‌ترین سرمایه اجتماعی در بحران‌هاست. اکنون پرسش این است که چگونه می‌توان این سرمایه را در روزگار صلح نیز حفظ و تقویت کرد؟ بررسی‌ها نشان می‌دهد چهار حوزه کلیدی برای ایجاد یک همبستگی پایدار و ایجابی قابل طرح است که در ادامه به آنها می‌پردازیم.

گفتمان مشترک و امر ملی

نخستین پایه همبستگی پایدار، شکل‌دهی به یک گفتمان فراگیر ملی است؛ به‌عبارت‌دیگر، نیازمند یک چارچوب معنایی مشترکیم که بتواند مردمان متکثر ایران را ذیل مفاهیم واحد گرد هم آورد. گفتمان در اینجا به معنای منظومه‌ای از ارزش‌ها و مفاهیم است که شیوه تفسیر ما از جهان و نحوه مواجهه‌مان با رویدادها را سامان می‌دهد. برای انسجام اجتماعی، باید     یک دال مرکزی در این گفتمان تعیین شود که همه اقشار با گرایش‌های مختلف بتوانند حول آن احساس اشتراک کنند. خوشبختانه، هم در تجربه‌های تاریخی ایران و هم در شرایط کنونی، چنین مفهومی وجود دارد که می‌تواند محور وفاق قرار گیرد و آن «امر ملی» است.

منظور از امر ملی یک ایده یا مطالبه فراگیر و همگانی است که به همگان تعلق دارد و فراتر از تقسیم‌بندی‌های مذهبی، قومیتی، جناحی و... قرار می‌گیرد.

امر ملی را می‌توان معادل   امر عمومی دانست؛ یعنی مسائلی که خیر و مصلحت عموم مردم در آن نهفته است. این مفهوم متفاوت از ناسیونالیسم کور یا تعصبات خاص‌گرایانه است؛ بلکه نقطه‌ای است که منافع و سرنوشت همه گروه‌ها در آن تلاقی می‌کند. در نقطه مقابل چنین گفتمانی، گفتمان‌های تنگ‌دامنه‌ای قرار دارند که به ‌جای خیر عمومی بر منافع و هویت‌های محدود (فرقه‌ای، حزبی یا قومیتی) تأکید می‌کنند و طبعا توان بسیج‌کنندگی همه‌جانبه را ندارند.

جنگ اخیر به ‌خوبی اصالت گفتمان امر ملی را نشان داد. هنگامی که بقای ایران آماج قرار گرفت، گفتمان‌های فرعی رنگ باخت و گفتار مسلط، دفاع از میهن و استقلال کشور بود. تاریخ معاصر نیز نمونه‌های روشنی از اقامه امر ملی به ‌دست نیروهای مختلف دارد. در جنبش تنباکو (نهضت تحریم توتون و تنباکو در ۱۲۷۰ش) یک مرجع تقلید شیعه (میرزای شیرازی) از پایگاه مذهب مردم را به مقاومت در برابر استعمار خارجی فراخواند؛ هرچند خاستگاه دعوت مذهبی بود، اما مطالبه نقض‌شده، مطالبه‌ای ملی یعنی استقلال اقتصادی ایران بود که اقشار ملت را متحد کرد. در ماجرای کاپیتولاسیون در سال ۱۳۴۳ نیز امام خمینی (ره) از قم با بیانی مذهبی، ندای مخالفت با تحقیر ملت ایران را سر داد. او گفت: «اگر در برابر دین ما بایستید، در برابر دنیای شما خواهیم ایستاد.» و مردم را به قیام علیه قانونی فراخواند که یک آشپز آمریکایی را بر شاه ایران برتری می‌داد - یعنی نقض آشکار حاکمیت ملی ایران. باز هم مضمون اعتراض، دفاع از عزت و اقتدار ایران بود که یک امر ملی است، هرچند بیان امام رنگ‌وبوی اعتقادی داشت.

نمونه‌های دیگر عبارت‌اند از انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ که در آن ملت ایران حول خواسته‌های عمومی همچون استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی متحد شد؛ یا دفاع مقدس ۱۳۵۹-۱۳۶۷     که تمام گروه‌ها صرف‌نظر از اختلاف ایدئولوژیک، برای دفاع از تمامیت ارضی کشور جنگیدند. در همه این موارد، یک ارزش یا هدف عمومی (آزادی، استقلال، تمامیت ایران، عدالت و...) که همه بتوانند در آن سهیم باشند محور قرار گرفت و جناح‌ها و طبقات مختلف را کنار هم نشاند. حتی در نمونه‌های نزدیک به زمان حاضر، سردار شهید قاسم سلیمانی را می‌توان مظهر امر ملی دانست. محبوبیت و احترام فراگیری که اقشار متنوع برای او قائل بودند، از وجوه مشترکی نشأت می‌گرفت: او تامین‌کننده امنیت کشور برای همگان بود، فارغ از گرایش سیاسی‌شان؛ او در کار خود بسیار کارآمد و صادق و درعین‌حال یک انسان مؤمن و ایثارگر بود. مراسم تشییع بی‌نظیر سردار سلیمانی صحنه بروز یک همبستگی عمومی حول امر ملی بود که در آن دیندار و غیردیندار، شهری و روستایی، همه با هم حضور داشتند.

بنابراین یکی از مهم‌ترین درس‌های جنگ این بود که اگر     گفتمان وحدت‌بخش ملی را تقویت کنیم، جامعه در بزنگاه‌ها آسیب‌ناپذیرتر می‌شود. مصداق عملی آنچه رهبر فقید انقلاب اسلامی انجام داد، در وصیت‌نامه شهید سلیمانی به ‌خوبی ذکر شده است: «امام خمینی پیش از انقلاب ایران را پشتوانه اسلام قرار داد و پس از انقلاب، اسلام را پشتوانه ایران.» این یعنی پیوند زدن هویت ملی و اعتقادی در عالی‌ترین سطح. هویت ایرانی و اسلامی درهم‌تنیده‌اند و تقابل‌انگاری بین این دو، پروژه گفتمان‌های رقیب (اعم از ملی‌گرایی افراطی سکولار یا بنیادگرایی دینی ضدایرانی) است. گفتمان همبستگی ملی بر وحدت این دو بُعد هویت تأکید دارد و هر گفتاری که یا ایران را بدون اسلام بخواهد یا اسلام را بدون ایران، در نقطه مقابل آن قرار می‌گیرد.

 نقش حاکمیت در تقویت اتحاد

عملکرد مدیران و مقام رهبری کشور در لحظات بحران     می‌تواند سرنوشت یک ملت را تغییر دهد. جنگ اخیر به‌ خوبی نشان داد که تصمیم‌های به‌ موقع و مدبرانه مسئولان، چگونه از فروپاشی جلوگیری می‌کند و به اتحاد مردمی استحکام می‌بخشد. در ساعات اولیه حمله دشمن، تعدادی از فرماندهان ارشد و شخصیت‌های نظامی کشور هدف ترور قرار گرفتند. این رویداد می‌توانست ساختار فرماندهی را مختل و کشور را دچار سردرگمی کند، اما حاکمیت با ابتکار عمل سریع، فرماندهان جدید را بی‌درنگ منصوب و جایگزین کرد و اجازه نداد خلأ مدیریتی احساس شود. به موازات آن، شخص رهبر انقلاب و دیگر مقامات عالی با حضور در رسانه‌ها و صدور پیام‌های اطمینان‌بخش، مردم را از ثبات اوضاع مطمئن ساختند. این نحوه مدیریت بحران، اعتماد عمومی را حفظ کرد و مانع انتشار هراس و شایعات شد.

یکی از درس‌های مهم جنگ این است که باید برای بدترین سناریوها در سطوح عالی از پیش آمادگی داشت. دشمن نشان داد که در کنام ترور فرماندهی کشور است و حتی جلسه شورای عالی امنیت ملی و حضور هم‌زمان سران قوا را هدف قرار داد. حال، مدیران ارشد پی برده‌اند که تمرکز همه تصمیم‌گیران در یک زمان و مکان چقدر می‌تواند خطرناک باشد.

از منظر سیاسی نیز، جنگ به دولتمردان آموخت که باید صدای همه ملت را شنید و همه استعدادها را به ‌کار گرفت. رئیس‌جمهور پس از جنگ تأکید کرده که ایران متعلق به تمام ایرانیان است و هرکس که دل در گرو پیشرفت کشور دارد - با هر عقیده و ظاهری - باید فرصت خدمت پیدا کند. او تصریح کرد نباید صرفا به‌خاطر تفاوت نظرات یا ظواهر، افراد شایسته را کنار گذاشت و در حقشان اجحاف کرد. این سخن بدین معناست که در شرایط خطیر، شایسته‌سالاری و فراگیری سیاسی خود یک مؤلفه امنیت ملی است. وقتی نخبه‌ای وطن‌دوست صرفا به جرم اختلاف سلیقه حذف نشود، سرمایه انسانی بیشتری در خدمت کشور خواهد بود و دلخوری‌ها کاهش می‌یابد.

اتحاد روزهای جنگ هنگامی پایدار می‌ماند که حکومت پس از جنگ نیز همه گروه‌ها را در ساختن آینده سهیم کند و شکاف دولت - ملت را ترمیم نماید. به بیان دیگر، هنر مدیریت پساجنگ این است که همان وحدتی را که در برابر دشمن خارجی پدید آمد، به صورت همدلی میان مردم و حاکمیت در داخل ادامه دهد. صداقت با مردم، تلاش برای رفع مشکلات معیشتی، مبارزه واقعی با فساد و تکریم منتقدان دلسوز و کارآمدی همگی ابزارهای حاکمیت برای نگه‌داشتن سرمایه اعتماد عمومی است.

توان بازدارندگی و آمادگی دفاعی

 جنگ ۱۲ روزه آزمونی جدی برای سنجش قدرت دفاعی و بازدارندگی ایران بود. نتیجه این آزمون پیام‌های مهمی داشت. نخست آنکه توان موشکی و پهپادی ایران به‌عنوان ستون فقرات بازدارندگی، کارآمدی خود را اثبات کرد. دشمن با تکیه بر غافلگیری توانست در ساعات ابتدایی به برخی اهداف آسیب بزند، اما ضربه متقابل ایران بسیار سریع و قوی وارد شد. طی کمتر از یک روز، ده‌ها فروند موشک بالستیک و پهپاد به سمت پایگاه‌ها و شهرهای رژیم صهیونیستی شلیک شد و ضربات قابل‌توجهی بر جای گذاشت. شدت این پاسخ چنان بود که اسرائیل در میانه جنگ دست به دامان کمک نظامی آمریکا شد. بدین‌ترتیب یکی از اهداف اولیه دشمن - یعنی نابودی توان تهاجمی ایران - محقق نشد و برعکس، این ایران بود که توانست شهرهای مهم اسرائیل را آماج قرار دهد. همین موازنه جدید قوا باعث شد دشمن خیلی زود تقاضای آتش‌بس کند، چراکه ادامه جنگ فرسایشی را فراتر از توان خود می‌دید. این رخداد نشان داد که سرمایه‌گذاری چندین‌ساله بر برنامه موشکی، سپر امنیت کشور در لحظات حیاتی بوده است، لذا درس ما این است که باید این قابلیت بازدارنده را همواره حفظ و تقویت کنیم.

بااین‌حال، غافلگیری اولیه نیز زنگ هشداری برای ما بود. علی‌رغم برخی اشارات مبنی بر احتمال اقدام دشمن، نخستین حمله غافلگیرانه طراحی شد و آسیب‌هایی به برخی فرماندهان وارد کرد.

این نشان می‌دهد که در حوزه استخبارات و آگاهی‌بخشی پیش‌دستانه نیازمند تقویت هستیم. باید سازوکارهای کشف توطئه و هشدار سریع ارتقا یابد تا حداکثر آمادگی پیش از ضربه اول دشمن فراهم باشد. همچنین تقویت پدافند هوایی لایه‌به‌لایه، به‌ویژه در حفاظت از مراکز حساس، ضروری است. دشمن در این جنگ عمدتا از جنگنده‌های رادارگریز، پهپادها و موشک‌های دورایستا استفاده کرد که بعضا در نفوذ اولیه موفق بودند. تجربه جنگ لزوم به‌روزرسانی سیستم‌های راداری، دفاع ضدموشکی و جنگ الکترونیک را گوشزد می‌کند. خوشبختانه با افزایش همکاری‌های دفاعی و انتقال دانش (مثلا با قدرت‌هایی چون چین یا روسیه) می‌توان این خلأها را جبران کرد.

درس مهم دیگر، هماهنگی و یکپارچگی قوای مسلح  است. در این جنگ، ارتش جمهوری اسلامی ایران و سپاه پاسداران به ‌صورت هماهنگ وارد عمل شدند و هر یک مأموریت‌های مشخصی را به‌ انجام رساندند. این هماهنگی باید الگوی همیشگی باشد. اتاق‌های عملیات مشترک، تبادل اطلاعات آنی و تقسیم وظایف میان نیروهای زمینی، هوایی، دریایی و پدافند، همه باید پیش از نبردهای آینده تمرین و نهادینه شود.

همچنین حضور نیروهای مردمی و داوطلب (بسیج و دیگر نیروها) در کنار یگان‌های حرفه‌ای، ترکیب قدرتمندی ایجاد کرد که غافلگیری دشمن را جبران نمود. در روزهای اول، پیش از سازماندهی ضدحمله رسمی، این مدافعان مردمی در شهرهایی چون خرمشهر جدید (خرمشهر ثانی) و حوالی تأسیسات هسته‌ای نطنز به مقابله پراکنده با نیروهای نفوذی دشمن پرداختند و زمان خریدند - شبیه آنچه در روزهای آغاز جنگ تحمیلی ۱۳۵۹ شاهد بودیم. بنابراین تکیه بر دفاع همه‌جانبه و مردمی کماکان یک راهبرد کارساز است.

در بُعد تهاجمی نیز تجربه‌هایی حاصل شد. سپاه در این نبرد از نسل جدید پهپادهای تهاجمی و ریزپرنده‌های انتحاری خود بهره برد که توانستند برخی سامانه‌های پدافندی گنبد آهنین دشمن را دور بزنند. به‌کارگیری انبوه و شبکه‌ای این سلاح‌ها شیوه جنگ را تغییر داد. در مقابل، دشمن نیز نشان داد در جنگ الکترونیک و سایبری دست بالا را جست‌وجو می‌کند؛ گزارش‌ها حاکی است که در خلال جنگ، تلاش‌های متعددی برای اختلال در سامانه‌های ارتباطی ایران صورت گرفت.

بدین‌ترتیب درس دیگر، سرمایه‌گذاری بر فناوری‌های نوین     مانند هوش مصنوعی، دفاع سایبری و جنگ شبکه‌محور است تا در میدان‌های نبرد آینده ابتکار عمل را از دست ندهیم.

جنگ ترکیبی و اهمیت امنیت داخلی و اطلاعاتی 

یکی از ویژگی‌های برجسته جنگ ۱۲ روزه این بود که دشمن تنها به موشک و بمباران هوایی اکتفا نکرد، بلکه یک جنگ ترکیبی تمام‌عیار را علیه ایران به‌ راه انداخت. طبق بیانیه وزارت اطلاعات، طراحی دشمن شامل مجموعه‌ای از اقدامات هماهنگ بود: حملات نظامی، حملات سایبری و الکترونیکی، عملیات اطلاعاتی و جاسوسی، ترور دانشمندان و فرماندهان، خرابکاری در تأسیسات حیاتی و مهم‌تر از همه، تلاش برای     ایجاد آشوب و ناامنی داخلی. آنها به خیال باطل خود می‌خواستند با این ترکیب، کشور را از داخل متلاشی کرده و به تسلیم وادارند، اما آنچه در عمل رخ داد، شکست این استراتژی پیچیده بود. ایران در برابر ناتوی اطلاعاتی غرب ایستاد و نقشه‌های دشمن را خنثی کرد.

 تاب‌آوری اقتصادی و مدیریت بحران‌های معیشتی 

هیچ جنگی بدون تأثیرات اقتصادی نیست. اگر جنگ طولانی‌تر می‌شد، می‌توانست به معیشت مردم و زیرساخت‌های کشور آسیب جدی وارد کند. حتی در همین 12 روز، آشفتگی‌هایی هرچند محدود در بازار ارز و اقلام اساسی مشاهده شد که با دخالت دولت مهار شد. این تجربه اهمیت تاب‌آوری اقتصادی     را به ما آموخت. تاب‌آوری یعنی اقتصاد کشور چنان مستحکم و آماده باشد که در برابر شوک‌های شدید (مانند جنگ، تحریم ناگهانی یا بلایای طبیعی) فرو نپاشد. چند اقدام درسی در این حوزه عبارت‌اند از:  

تأمین ذخایر راهبردی و مدیریت زنجیره تأمین: دولت باید همواره ذخایر کافی از کالاهای اساسی (مانند گندم، دارو، سوخت و ...) برای حداقل چند ماه بحران داشته باشد. در ایام جنگ اخیر، این ذخایر نقش حیاتی ایفا کرد و اجازه نداد کمبودی فوری احساس شود. همچنین حفظ پایداری شبکه‌های توزیع و جلوگیری از احتکار و گران‌فروشی در چنین مواقعی ضروری است. خوشبختانه با نظارت نهادهای مربوطه، فروشگاه‌ها تحت کنترل قرار گرفت و آرامش نسبی در تأمین مایحتاج حفظ شد. این اقدامات باید به‌عنوان رویه دائمی بحران ‌مدیریت تمرین شود. حفاظت از زیرساخت‌های حیاتی اقتصادی: دشمن در حملات خود تلاش کرد تأسیسات نفتی، نیروگاه‌ها و مراکز ارتباطی را هدف قرار دهد. هرچند خسارات محدودی وارد شد، اما هشدار خوبی بود که نقاط ضعف برطرف گردد. مثلا توزیع جغرافیایی پالایشگاه‌ها و نیروگاه‌ها می‌تواند آسیب‌پذیری را کم کند؛ سرمایه‌گذاری در پدافند غیرعامل برای حفاظت از شبکه برق و مخابرات و همچنین ایجاد قابلیت جایگزینی سریع برای زیرساخت‌های آسیب‌دیده باید در اولویت قرار گیرد.

کاهش وابستگی اقتصاد به خارج

یکی از حربه‌های دشمن پیش از جنگ، صدور قطعنامه‌های بین‌المللی و تشدید فشار تحریم‌ها بود. آنها می‌خواستند ایران را تضعیف و انزوای سیاسی - اقتصادی آن را تشدید کنند تا در انزوای مطلق، آسان‌تر ضربه بزنند. واکنش ما باید خودکفایی بیشتر در صنایع راهبردی و تنوع‌بخشی به شرکای تجاری   باشد. هرچه وابستگی به واردات کالاهای اساسی یا تکنولوژی‌های حیاتی کمتر شود، حربه تحریم در روز نبرد کارایی کمتری خواهد داشت.

در مجموع، اقتصاد ایران علی‌رغم همه فشارها توانست ۱۲ روز جنگ را تاب بیاورد و حتی بازار نفت جهان را تحت تأثیر قرار دهد. افزایش ناگهانی قیمت نفت در روزهای اول جنگ، قدرت انرژی ایران را به دنیا یادآور شد و برخی کشورها را به تکاپوی فعال برای میانجی‌گری انداخت. این یک برگه برنده است که نشان می‌دهد سرمایه‌گذاری بر دیپلماسی انرژی و حفظ نقش ایران در بازار جهانی نفت می‌تواند در مواقع بحرانی به‌ کار آید.

 

۱

دیدگاه تان را بنویسید