دام راهبردی برای عربستان

کد خبر: 1381937

عربستان سعودی در حالی به‌دنبال تحکیم روابط راهبردی با آمریکا و کسب تضمین‌های امنیتی است که تجربه تاریخی منطقه، از عراق تا افغانستان و قطر، نشان داده چتر امنیتی برون‌زا نه‌تنها پایدار نیست، بلکه خود به عامل بی‌ثباتی مبدل می‌شود.

دام راهبردی برای عربستان

جواد بخشی الموتی استاد دانشگاه در روزنامه صبح نو نوشت: محمد بن‌سلمان در سفر اخیر خود به واشنگتن، رویکردی را در پیش گرفته که به‌رغم ظاهر موفقیت‌آمیز، بنیان‌های آن بر گسل‌های ساختاری استوار است. عربستان سعودی در حالی به‌دنبال تحکیم روابط راهبردی با آمریکا و کسب تضمین‌های امنیتی است که تجربه تاریخی منطقه، از عراق تا افغانستان و قطر، نشان داده چتر امنیتی برون‌زا نه‌تنها پایدار نیست، بلکه خود به عامل بی‌ثباتی مبدل می‌شود.

۱) توهم خریداری امنیت: 

رویکرد ریاض مبتنی بر این فرضیه معیوب است که امنیت را می‌توان از بیرون خریداری کرد. حمله به تاسیسات آرامکو در سپتامبر ۲۰۱۹ با وجود حضور بیش از ۷۰ هزار نیروی نظامی آمریکا در منطقه و سامانه‌های دفاعی پیشرفته پاتریوت، این واقعیت تلخ را آشکار ساخت که تضمین‌های واشنگتن در لحظات بحرانی کارآمد نیست. نیمی از ظرفیت تولید نفت عربستان در یک شب از کار افتاد و آمریکا هیچ واکنش نظامی نشان نداد. عربستان اکنون در پی توافق دفاعی دوجانبه‌ای است که از نوسان‌های سیاست داخلی آمریکا مصون باشد، اما این خواسته با واقعیت ساختاری نظام سیاسی آمریکا در تعارض بنیادین است. تجربه برجام نشان داد که فرمان‌های اجرایی، صرف‌نظر از محتوا، در برابر تغییر دولت‌ها شکننده‌اند. امنیت پایدار تنها از درون، از طریق توسعه نیروهای بومی، اجماع ملی و مشروعیت سیاسی ـ اجتماعی حاصل می‌شود؛ مقوله‌ای که عربستان در ساختار استبدادی خود کمترین ظرفیت را برای بسط آن دارد.

۲) معادله ناکارآمد دلار-امنیت: 

عربستان در دوره ۲۰۱۵ تا ۲۰۲۲ بیش از ۱۳۵ میلیارد دلار تسلیحات از آمریکا خریداری کرده و میزان کل سرمایه‌گذاری‌های این کشور در آمریکا به ۳۵۰ تا ۴۹۰ میلیارد دلار رسید. در ۲۰۲۵ هم ترامپ با سفر به ریاض تعهد سرمایه گذاری ۶۰۰ میلیارد دلاری را به حاکمان این کشور تحمیل کرد. با این حال، تجربه جنگ یمن که بیش از هشت سال طول کشید و بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار هزینه مستقیم نظامی داشت، به‌وضوح نشان داد که فناوری نظامی به‌تنهایی برتری راهبردی ایجاد نمی‌کند. عربستان با داشتن جنگنده‌های F-15، سامانه‌های موشکی پاتریوت، بمب‌های هدایت‌شونده و پشتیبانی اطلاعاتی آمریکا و انگلیس، در برابر انصارالله که فاقد هرگونه پشتیبانی هوایی بود، نتوانست اهداف خود را محقق سازد و سرانجام مجبور به پذیرش توافقی شد که عملاً بازگشت به وضعیت ۲۰۱۴ بود. این شکست استراتژیک نشان داد که قدرت واقعی نه در حجم تجهیزات، بلکه در انسجام راهبردی، مشروعیت سیاسی و توان بسیج اجتماعی نهفته است. اکنون درخواست جنگنده‌های F-35 نیز بخشی از همین توهم است: تصور این‌که تکنولوژی می‌تواند جایگزین ساختار راهبردی ناکارآمد شود.

۳) شکاف حاکمیت-ملت: 

سیاست عادی‌سازی با رژیم اسرائیل در شرایطی که نظرسنجی‌های معتبر نشان می‌دهد ۹۶ درصد از شهروندان عربستانی با آن مخالف‌اند، شکاف عمیقی میان حاکمیت و جامعه ایجاد کرده است. نسل‌کشی غزه که تاکنون حدود ۷۰ هزار شهید برجای گذاشته و بی‌تفاوتی محاسبه‌شده غرب و برخی دولت های عربی در برابر آن، مشروعیت هرگونه همکاری با تل‌آویو را در افکار عمومی عربی از بین برده است. بن‌سلمان در حالی به‌دنبال چشم‌پوشی از این واقعیت اجتماعی است که تاریخ منطقه بارها نشان داده حکومت‌هایی که از مردم خود فاصله می‌گیرند، در بلندمدت ناپایدارند. سرکوب‌ داخلی و استبداد ساختاری نمی‌تواند جایگزین مشروعیت شود، و هر ساختار امنیتی که بر خلاف اراده جمعی بنا شده باشد، در نخستین بحران جدی فرو خواهد پاشید. تجربه سقوط شاه در ایران درس تلخی است برای حکومت‌هایی که بر باور به امنیت خریداری‌شده و نادیده‌گرفتن خواست مردم بنا شده‌اند.

۴) قمار با آینده نسل‌ها: 

طرح چشم‌انداز ۲۰۳۰ و پروژه‌هایی نظیر نئوم که قرار است بیش از ۵۰۰ میلیارد دلار جذب کند، بر فرضیه ثبات منطقه‌ای بنا شده‌اند. اما این ثبات در محیطی که آمریکا و رژیم اسرائیل بازیگران مخرب آن‌اند، هرگز محقق نمی‌شود. تجربه نشان داده که حضور نظامی آمریکا در منطقه از سال ۲۰۰۳ تاکنون نه‌تنها امنیت ایجاد نکرده، بلکه خود عامل بی‌ثباتی بوده است. سرمایه‌گذاری‌های عظیم عربستان در زیرساخت‌های غیرنفتی، در شرایطی که امنیت منطقه‌ای بر مدلهای عراق، سوریه، یمن و فلسطین استوار است، بیش از هر چیز به قماری راهبردی شباهت دارد. در چنین محیط بی‌ثباتی، پروژه‌هایی که نیازمند سرمایه‌گذاری مداوم خارجی، انتقال تکنولوژی و اطمینان بلندمدت سرمایه‌گذاران هستند، شکننده‌ترین گزینه ممکن‌اند. بن‌سلمان در حال فروش آینده نسل‌های بعدی عربستان برای تحقق رؤیاهایی است که بنیان ساختاری آن‌ها بر شن‌های روان استوار است.

عربستان سعودی در مسیری قرار گرفته که انتهای آن نه امنیت بلکه وابستگی افزون‌تر، نه قدرت بلکه شکنندگی ساختاری و نه توسعه بلکه بحران فزاینده مشروعیت است.

 

۰

دیدگاه تان را بنویسید